۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

تهران 1



بعداز چند سال دوری از سرزمین به دیدار دوستان و خویشان می روی و یکی از پرسش هایی که دوستان می پرسند این است که به نظرت شهر و مردم چه تغییراتی کرده اند؟ این نوشته و نوشته های بعدی در پاسخ به این پرسش است.

رنگ خاک. اولین چیزی است که می بینی. اگر در بلاد پرآب زیسته باشی برای مدتی وقتی که به تهران برمی گردی رنگ خاک را می بینی. کوهها و دشت ها به شدت کم آبند و این را نمی فهمی تا وقتی که برمی گردی. ایران واقعا سرزمین کم آبی است. البته کار پرسود ساخت وساز به ویژه در تهران مزید علت است که هر لحظه گرد وغبار وکارگا ههای سازه ها را ببینی و رنگ زرد خاک را حس کنی.

تعداد بی شمار خودرو در خیابان ها هم تصویر بدیعی است. اگر قبلا درنقاط مرکزی شهر ترافیک مشهور تهران را می دیدی امروز در حاشیه ها ی به ظاهر کم جمعیت شهر هم تعداد بی شماری خودرو می بینی . ترافیک هم شب و روز ندارد.

بزرگراهها و پل ها یی که ساخته شده اند و قشنگ هم ساخته شده اند تصویر دیگری است که تازه وارد را متحیر می کند. باید راهها را بشناسی و خروجی های بزرگراهها را بدانی. تابلوها به ویژه تابلوهای راهنمای خروجی ها کافی نیست. مثلا خروجی بزرگراه چمران به نیایش غرب تابلو ندارد.


رانندگی مردمان که شاهکار است. رعایت حقوق دیگران در حین رانندگی که تقریبا جوک است. بعضی رفتارها به شدت طبیعی می نماید. مثلا فیلمبرداری از ماشین عروس با سرعت پایین در بزرگراه کاری عادی است. روشن کردن چراغ خودرو حتی بعداز غروب آقتاب یا درروزهای بارانی گناه کبیره است. هم رانندگان هم پیادگان با تعجب به اطلاعت می رسانند که آقا چراغ ماشینت روشن است. راهنما زدن نادر است . اگر هم راهنما بزنی داری به خودروی پشت سر لطف می کنی. درمچموع رانندگی برخی از مردمان ترکیبی از حماقت، کم سوادی و خطرپذیری بی فایده است. با ماشین پراید که ظرفیت ایمنی زیادی ندارد دراتوبان تهران کرج بیش از 120 کیلومتر در ساعت رانندگی می کنند. تصادف هم رویدادی طبیعی است. همه هم کارشناسند در تصادفات و بیمه و صافکاری و غیره ولی هیج کس حتی امدادگر هلال احمر مهارت انجام احیای قلبی ریوی مصدومان را ندارد. طنز تلخی است. خطوط جاده ها هم هیچ معنایی برای رانندگان ندارند. نه خط ممتد نه خط غیر ممتد . هرجا فضایی است باید خودت را در آن بچپانی. خیلی شبیه سایر کارهایمان است این رانندگی.

ادامه دارد...

تهران 2

۱۳۸۷ مرداد ۸, سه‌شنبه

خوردنی های درکه




درکه تیرماه 1387

۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

سوء تفاهم



امروز يك مطلب جديد آموختم. ياد گرفتم كه هر توضيحي براي كاهش سوء تفاهم براي جماعتي كه نسبت به يك موضوع، موضعي احساسي دارند اگر در جهت نظر جماعت نباشد نه تنها به روشن شدن موضوع كمكي نمي كند بلكه خوراكي خواهد بود براي افزايش بيشتر سوء تفاهم.
مظلبي كه به نظر خودت بسيار روشن است را با يكصد و هشتاد درجه انحراف مي فهمند. دوستي مي گفت كاش راجع به فلان موضوع توضيحي نمي دادي . راست مي گفت دوست من. اصلا تركيب احساس و كژ فهمي تركيب بسيار خطرناكي است. اين معجون خطرناك در زمين شوره زاركار دست آدم مي دهد. شخصيت پيچيده شهروند ايراني هم كه ديگر معركه است . گاهي ايراني آدم پيچيده كه ياد گرفته چند پهلو حرف يزند( مثل همين مطلبي كه مي خوانيد)‌ از درك موضوعات بسيار ساده عاجز است و اين است كه كار افزايش تفاهم در موضوعات انساني را سخت تر مي كند. به هر حال ظاهرا كاري هم نمي شود كرد،‌ شايد بد نباشد كه نام و نشاني دوستان ديروز كه دچار بيماري بدگماني و كينه و اندوهند را خيلي راحت از دفتر تلفن و خاطرات خط بزنيم كه حداقل كژ فهمي ها آ‍زارمان ندهند.

۱۳۸۷ تیر ۲۱, جمعه

سفربه خاطر وطن



ترانه سفر به خاطر وطن
ترانه و طرح آهنگ از زنده ياد نادر ابراهيمي
تنظيم كننده براي اركستر و رهبر گروه نوازندگان : ‌فريدون شهبازيان
خواننده : محمد نوري

ما براي پرسيدن نام گلي ناشناس
چه سفرها كرده ايم، چه سفرها كرده ايم
ما براي بوسيدن خاك سر قله ها
چه خطرها كرده ايم ، چه خطرها كرده ايم
ما براي آنكه ايران
گوهري تابان شود
خون دلها خورده ايم
خون دلها خورده ايم
ما براي آنكه ايران
خانه خوبان شود
رنج دوران برده ايم
رنج دوران برده ايم
ما براي بوييدن گل نسترن
چه سفرها كرده ايم ،‌ چه سفرها كرده ايم
ما براي نوشيدن شورابه هاي كوير
چه خطرها كرده ايم ،‌ چه خطرها كرده ايم
ما براي خواندن اين قصه ي عشق به خا ك
خون دلها خورده ايم
خون دلها خورده ايم
ما براي جاودانه ماندن اين عشق پاك
رنج دوران برده ايم
رنج دوران برده ايم

پند

هيچ وقت احوال مرغي را كه به همسايه ات بخشيده اي ازش نپرس
زنده ياد ناد ر ابراهيمي

۱۳۸۷ تیر ۲۰, پنجشنبه

شوفري



آقا اين شوفرهاي تهروني يا شايد ايروني خيلي از خود راضي تشريف دارند. اصلا تنها كاري كه مردم اين خاك خوب در انجام دادنش عجله دارند همين رانندگي است. زندگي در تهران خيلي كندتر از خيلي جاهاي ديگر دنيا ست. اين كندي دلايل زيادي دارد كه شايد مهمترينش زير ساخت هاي اقتصادي و مدل پول ساختن در اين اقتصاد باشد كه جاي بحثش اينجا نيست ولي همين مردم كند وقتي كه شوفري مي كنند به تنها چيزي كه فكر نمي كنند ايمني جاده اي است. مي گويند آقا حالا كه وضع خوب شده بايد چند صباح قبل را مي ديديد . ولي اصلا اين وضع خوبي نيست . تصادفات رانندگي در اين سرزمين يك اپيدمي است و جزئي از هزينه هاي رانندگي حساب مي شود. مردم در اينجا به طرز شگفت انگيزي عادت دارند كه تصادف كنند. شگفت انگيزترين بخش رانندگي مردمان صرفه جويي در استفاده از چراغ راهنما و چراغ خودرو است. شايد شعار لامپ اضافه خاموش به اين حوزه هم كشيده شده است و مردم فكر مي كنند با صرفه جويي در روشن كردن چراغ به محيط زيست خدمت مي كنند. حتي بعداز اذان مغرب هم از روشن كردن چراغ طفره مي روند . شوفري در اين خاك داستان غريبي است. خيلي چيزها مي شود از شوفري مردمان اموخت.

۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه

تهران



هواي تهران همچنان آلوده است. ولي سيماي شهر تا حدي تغيير كرده. نخستين تغيير مشهود بزرگراه هايي است كه شهر را به هم دوخته اند. به عنوان يك ايراني از ديدن اين همه پلي كه به همت راه سازان ايراني ساخته شده اند به خود مي بالم ولي قلع و قمع درختان مسير بزرگرا ه ها خوشحالم نمي كند. ارايه خدمات الكترونيكي تغيير ديگري است كه خوشحال كنند ه است. تمركز زدايي و ارايه خدمات گذرنامه اي ،‌خلافي خودروها ،‌تمديد گواهينامه خودرو و غيره كه توسط خدمات الكترونيكي پليس +10 ارايه مي شود كه حقيقتا كار خوبي است. اين كارها جزايري است از يك دولت الكترونيك كه مي تواند با گسترش خطوط اينترنت سريع تاثير بسيار معني داري بر كاهش آلودگي هاي محيط زيستي داشته باشد. ولي اين داستان بنزين و نبود تعداد كافي جايگاه هاي بنزين آزار دهنده است. اصلا بنزين زدن كه يك پروژ ه است بايد بيش ا ز 10 كيلومتر ر انندگي كني تا به نزديك ترين پمپ بنزين برسي بعد هم حدود يك ساعت در صف بماني و اين يعني آلو.دگي بيشتر محيط زيست. در مجموع تهران با همه مشكلاتي كه دارد يكي از شهرهاي تاثير گذار در دنياي در حال توسعه است.

 
UA-1860095-1