۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

قهرمان فعالیت های بشر دوستانه سال به انتخاب سی ان ان



همین الان برنامه قهرمانان سالانه سی ان ان در حال اجرا ست. در این برنامه همه سالانه قهرمانانی که برای بهبود زندگی بشر کار کرده اند توسط مردم کاندیدا می شوند و در نهایت تعدادی از این مردم در برنامه سی ان ان به عنوان قهرمانان انتخاب می شوند و به دنیا معرفی می گردند. بسیار خوشحالم که این برنامه را دیدم ودرنهایت جوانی ازفیلیپین به عنوان قهرمان سال انتخاب شد. کاری که این جوان می کند این است که در یک محله فقیر نشین مدارس سیار درست کرده و به کودکان خیابانی سواد یاد می دهد که حقیقتا کار ارزشمندی است. البته شاید ندانید ولی سال هاست که تعدادی از جوانان کم ادعا در ممکلت خودمان این کار را با تشکیل انجمنی به اسم انجمن کودکان کار انجام داده اند و صدها کودک کار یا کودکانی که درخیابان های پایتخت کار می کنند را تحت پوشش آموزش قرار داده اند شوربختانه آنکه سال گذشته خبردار شدیم که دفتر این انجمن توسط دولت تعطیل شده و گویا فعالیت های انجمن به حال تعلیق درآمده باشد به هر حال اگر داور سی ان ان بودم انجمن کودکان کارایران را به عنوان قهرمان فعالیت های بشر دوستانه معرفی می کردم.

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

درسی از طبیعت

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

کلاس درس ریاضی

این هفته آخرین هفته کلاس های درس قبل از تحویل سال جدید میلادی است.

شاگردان کلاس هفتم در درس جبر در شهر آکتن خیلی بچه های شلوغی هستند. روزهای دوشنبه برای این کلاس عزا می گیرم. اصلا قابل کنترل نیستند. از اول تا آخر کلاس راجع به موسیقی و به قول خودشان سانگ با همدیگر صحبت می کنند. اینکه جاستین بیبر بهتر است یا جوناز برادرز اینکه چقدر از هانا مانتانا بدشان می آید از این قبیل داستان ها.

تاکنون برای مدیریت این کلاس ترفندهای زیادی را آزمایش کرده ام از روش آموزش کامل مغزی که یک روش جدید در آموزش است تا مدل های سنتی بهره گرفته ام . ولی برای کنترل این کلاس مجبور شده ام که بیش از حد انرژی بگذارم. خلاصه اینکه از این کلاس راضی نیستم. تا اینکه شب گذشته با توجه به مصادف شدن این جلسه به عنوان آخرین جلسه قبل از سال نو فکر بکری به سرم زد.

یک لپ تاپ به داخل کلاس بردم.

به اینترنت وصل شدم.

یک کاغذ در کلاس چرخاندم و گفتم چون امروز روز آخر سال است کلاس یک کلاس فان خواهد بود.

از بچه ها خواستم تا آهنگ های درخواستی شان را روی کاغذ بنویسند. 24 آهنگ شد.

در یوتیوب گشتم و آهنگ ها را پیدا کردم. می دانستم هر دانش آموزی حدودا چه آهنگ هایی را درخواست کرده است.

موسیقی را در کلاس روشن کردم . اهنگ اول 3 دقیقه و 40 ثانیه. از شاگردان خواستم مادام که آهنگ پخش می شود مساله 1 تا 3 را انجام دهند. نتیجه فوق العاده بود . تقریبا همه مسایل را به سرعت حل کردند.

سه دانش آموز را همزمان جلوی تخته آوردم. حالا شما مسایل را دوباره حل کنید با یک آهنگ دیگر واز بقیه خواستم به تخته نگاه کنند و اگر جایی غلط بود غلط را بگویند. و نمره اضافه یا اکسترا کردیت بگیرند. خلاصه 2 ساعت و نیم کلاس در زمان کوتاهی گذشت. برای زنگ تفریح هم بیرون نرفتند. 50 -60 مساله جدید حل کردیم. مشق هم ندادم. همه پر انرژ ی به خانه برگشتند و من هم با لیست سانگ ها به خانه برگشتم حالا می دانم بچه های کلاس هفتم آمریکایی چه سانگ هایی را دوست دارند. سرم هم درد نگرفت ستون فقراتم هم تیر نکشید. خیلی خیلی چسبید.




عقل کل

بعضی آدم ها خودشان را عقل کل فرض می کنند. این عقل کل فرض کردن خودت بد دردی است. فکر می کنی که تو دانای مطلقی و نه تنها حال که آینده را هم می بینی. خودت را خیلی قبول داری. کار دیگران به چشمت کوچک می آید. فکر می کنی که اگر ده دقیقه روی موضوعی کار کردی به اندازه ده ساعت کسان دیگر است. تقصیر هم نداری دور و برت را که نگاه می کنی تا افق چیزی نمی بینی برهوت است همه جا و تو خودت هستی و خودت و خوب ممکن است که خودت را عقل کل هم فرض کنی. در میان جامعه ایرانی عقل کل زیاد دیده ام. آدم هایی که خودشان را میزان فرض می کنند و کسان دیگر را با میزان خودشان می سنجند. به راحتی به دیگران تهمت می زنند بهتان می بندند و قیافه حق به جانب هم می گیرند. همین

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

دوستان مراکشی من


به تازگی با چند شهروند مراکشی آشنا شده ام ودریک محیط کاری به نوعی همکارشان هستم. این مراکشی ها مسلمانند. تا کنون ایرانی ندیده اند و برایشان جالب است که با هم از هر دری سخنی بگوییم. در اعیاد اسلامی به شدت خوشحالند. ماه رمضان، پارتی تایمشان بود افطاری را با هم می خوردند غذاهایشان را قسمت می کردند و لذت می بردند. مدتی است که نگاهشان می کنم. خدایشان خیلی خدای مهربانی است. تا حالا ندیده ام که خدایشان مشوق دروغ گفتنشان باشد. خدای این مراکشی ها محرک فحاشی نیست. وقتی راه می روند سایه خدایشان را حس می کنند سرکشی نمی کنند، گردن کشی نمی کنند، گزافه نمی گویند، دروغ نمی گویند، چاپلوسی نمی کنند، اهل دغل بازی احمقانه نیستند. کارشان را درست و کامل انجام می دهند. روزی 5 بار نماز می خوانند. فکر نمی کنند که بهترین موجودات روی زمینند. افتاده هستند و با وقار. گاهی به خدایشان حسودی می کنم. خدای آنها کجا و خدای ما کجا. دلم خدای مهربان می خواهد . خدای خیلی بزرگ. خدایی که می شنود و می بیند. خدایی که اهل رفاقت است. با مرام است. از دروغگویی بیزار است از حماقت بیزار است سایه اش بزرگ است و بندگانش برابرند. خدایی که نفرت نمی پراکند. خدایی که عصبانی نیست. خدایی که گرگ ومیش و شیر و آهو را با هم دوست دارد. دلم خدای مهربان می خواهد.

 
UA-1860095-1