۱۳۸۶ تیر ۶, چهارشنبه

احترام به مخاطب مساله اینست



دریک مجتمع آپارتمانی زندگی می کنیم در حومه بستون. مجتمع ما چند بلوک آپارتمانی دارد و دراطراف این آپارتمان ها پارکینگ های روباز است. در واقع خودروها درفضای روباز پارک می شوند. درآمریکا چنین مجتمع هایی توسط شرکت های خصوصی مدیریت می شوند. و شما طرف حساب این سامانه مدیریتی هستید. داستان با خانه های ما در تهران متفاوت است. یک گروه حرفه ای که این کار را بلدند این سیستم را سرو سامان می دهند.

با دیدن تصاویر مردم و هجوم به جایگاههای بنزین در شب گذشته به یاد داستان آسفالت مجتمع مان افتادم. و اما داستان:

در اوایل ماه می سامانه مدیریتی ضمن پوزش از اینکه قرار است در ماه ژون پارکینگ ها آسفالت شوند به ما نامه ای داد و یک نقشه را هم پیوست کرد و فازهای پروژه شامل فاز آ ، بی و سی را توضیح داد از ما خواستند که نمره ماشین را بدهیم تا کارت پارکینگ برای پارک کردن در پارکینگ یک مجتمع اداری در نزدیک آپارتمان هایمان را صادرکنند. هر چه به زمان موعود نزدیک تر می شدیم اطلاعات بیشتر، موارد ایمنی، مقررات و حتی طرز برخورد با کارگران آسفالت کار را برایمان توضیح می دادند. دو سه مرتبه کار برای یکی دو روز عقب افتاد که به دلیل بارند گی بود ولی سامانه مدیریتی با ارسال نامه مثلا در روز قبل به ما اطلاع می داد. برنامه آسفالت مجتمع یک ماه طول کشید. تمامی آسفالت های قبلی را جمع کردند. به شدت زیر سازی کردند . آستر را ریختند و به فاصله 48 ساعت رویه را ریختند . پس ازیک ماه و14 ساعت کاردر روز، کار تمام شد و اکنون دوباره نامه داده اند که قرار است فلان روز پیمانکار آسفالت برای لکه گیری بیاید.

تصویر بالا پر است از نکات مدیریتی و اینکه چند نفر ضمن احترام به مشتری برای اجرای پروژه اشان فکر کرده اند. کسی هم احساس نمی کند که تحقیر شده است . کار هم انجام شده است. حالا مقایسه کنید با احساس تحقیر مخاطبی که ساعت 10 شب به اطلاعش می رسانند که ساعت 12 شب برنامه کوپنی شدن بنزینی که روی هوا بود انجام خواهد شد.

 
UA-1860095-1