از پیروزی تیم فوتبال عراق درجام ملت های آسیا شادمانم. ملتی که هرروزبا بیم بمب و کابوس مرگ درگیراست به یک خبر خوش نیاز داشت. از زمانی که بمباران حلبچه را دیدم و آوارگی عراقی ها را درجنگ اول خلیج فارس و خشک شدن تالاب های خورالعظیم و سرگشتگی یک ملت 5000 ساله را در باغ عدن، یک جوری برای این وارثان تمدن بین النهرین غمگین شده ام وبه یاد سهراب افتاده ام که می گفت من ازحاصل ضرب کبریت و تردید می ترسم من از سطح سیمانی قرن می ترسم . و من از بوی باروت می ترسم.
حالا عراقی ها به خیابان های بغداد ریخته اند و شادمانی می کنند خدا کند یکی از آن بمب گذاران انتحاری با مغزی شستشو داده شده کودکان عراقی را قطعه قطعه نکند. کودکانی که قبادی عزیز در لاک پشت ها هم پرواز می کنند به ما نشان داد. خدا کند این جهالت تیوریزه شده از این سرزمین نگون بخت خارج شود و به قعر رود و کودکان کور عراقی دوباره لوح حمورابی را ورق بزنند.