۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

دوستان مراکشی من


به تازگی با چند شهروند مراکشی آشنا شده ام ودریک محیط کاری به نوعی همکارشان هستم. این مراکشی ها مسلمانند. تا کنون ایرانی ندیده اند و برایشان جالب است که با هم از هر دری سخنی بگوییم. در اعیاد اسلامی به شدت خوشحالند. ماه رمضان، پارتی تایمشان بود افطاری را با هم می خوردند غذاهایشان را قسمت می کردند و لذت می بردند. مدتی است که نگاهشان می کنم. خدایشان خیلی خدای مهربانی است. تا حالا ندیده ام که خدایشان مشوق دروغ گفتنشان باشد. خدای این مراکشی ها محرک فحاشی نیست. وقتی راه می روند سایه خدایشان را حس می کنند سرکشی نمی کنند، گردن کشی نمی کنند، گزافه نمی گویند، دروغ نمی گویند، چاپلوسی نمی کنند، اهل دغل بازی احمقانه نیستند. کارشان را درست و کامل انجام می دهند. روزی 5 بار نماز می خوانند. فکر نمی کنند که بهترین موجودات روی زمینند. افتاده هستند و با وقار. گاهی به خدایشان حسودی می کنم. خدای آنها کجا و خدای ما کجا. دلم خدای مهربان می خواهد . خدای خیلی بزرگ. خدایی که می شنود و می بیند. خدایی که اهل رفاقت است. با مرام است. از دروغگویی بیزار است از حماقت بیزار است سایه اش بزرگ است و بندگانش برابرند. خدایی که نفرت نمی پراکند. خدایی که عصبانی نیست. خدایی که گرگ ومیش و شیر و آهو را با هم دوست دارد. دلم خدای مهربان می خواهد.

 
UA-1860095-1