۱۳۸۶ شهریور ۷, چهارشنبه

پاسخ دهخدا به سفارت آمریکا


دعوت رييس اداره اطلاعات سفارت آمريکا
برای مصاحبه با راديو صدای آمريکا
19 دیماه 1332خيابان ايرانشهر، فيشرآباد، تهران
آقای محترم- صدای آمريکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان وسخنوران ايرانی، در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک پخش نمايد. اين اداره جنابعالی را نيز برای معرفی به شنوندگان ايرانی برگزيده است. درصورتی که موافقت فرماييد، ممکن است کتباً يا شفاهاً نظر خودتان را اطلاع فرماييد تا برای مصاحبه با شما ترتيب لازم اتخاذگردد.
ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نيز از جديدترين آثار منظوم يا منثور شما پخش گردد.
بديهی است صدای آمريکا ترجيح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جديد و قبلاًدر مطبوعات ايران درج نگرديده باشد. چنانچه خودتان نيز برای تهيه اين برنامه جالب، نظری داشته باشيد، از پيشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.
با تقديم احترامات فائقه
سی. ادوارد. ولز
رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا
******
پاسخ استاد علی اکبر دهخدا
جناب آقای سی. ادوارد. ولز،رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا
نامه مورخه 19 ديماه 1332 جنابعالی رسيد و از اينکه اين ناچيز را لايق شمرده ايد که در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک، شرح حال مرا انتشاربدهيد متشکرم.
شرح حال من و امثال مرا در جرايد ايران و راديوهای ايران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگليسی اين کار می شد، تا حدٌی مفيد بود؛برای اينکه ممالک متحده آمريکا، عدٌه ای از مردم ايران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکرٌرات خواهد بود، و به عقيده من نتيجه ندارد.
و چون اجازه داده ايد که نظريات خود را دراين باره بگويم واگرخوب بود،حُسن استقبال خواهيد کرد، اين است که زحمت می دهم: بهتر اين است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا به زبان انگليسی، اشخاصی را که لايق می داند،معرفی کند و بهتر از آن اين است که در صدای آمريکا به زبان انگليسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسيا مملکتی به اسم ايران هست که خانه های قراء و قصبات آنجا، در و صندوقهای آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوق های طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قريه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هيچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چيزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد.
يا يک شتردار ايرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نيست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ايران می آيد و در ازای «پنج دلار» دو بار زعفران ياابريشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرايه را در مبداء و نصف ديگرآن را در مقصد دريافت می دارد، و هميشه اين نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.
و نيز دو تاجر ايرانی، صبح شفاهاً با يکديگر معامله می کنند و در حدود چندميليون، و عصر خريدار که هنوز نه پول داده است و نه مبيع آن را گرفته است،چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هيچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند وآن ضرر را متحمٌل می شود.
اينهاست که از اين گوشه آسيا شما می تواند به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوری که انگليسی ها ايران را معرٌفی کرده اند، يک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند، و از طرف ديگر به فارسی، به عقيده من خوب است که در صدای آمريکا، طرز آزادی ممالک متحده آمريکا را در جنگ های استقلال، به ايرانيان بياموزيد و بگوييد که چگونه توانسته ايد از دست استعمار خلاص شويد؟ و تشويق کنيد که واشنگتن ها و فرانکلن ها در ايران، برای حفظ استقلال از همان طرق بروند.در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقديم می دارد

منبع سایت ایرانیان.

History of Persian Philanthropy

۱۳۸۶ شهریور ۶, سه‌شنبه

زمستان سرد بستون



کم کم پاییز و خیلی زود زمستان در راه است. اکثر کلاس های دانشکده تا حدود ساعت 9 شب طول می کشند. زمستان گذشته خوب یادم هست که غروب ها باد سرد بستون صورتم را شلاق می زد. احساس سرما مثل وقتی بود که در زمستان به روی قله توچال ایستاده ای سرمای 30 درجه زیر صفر با بادی که مثل سوزن به تنت فرو می رود. باید برای زمستان آماده شویم.
.
بوی عیدی بوی توت ، بوی کاغذ رنگی

بوی تند ما هی دودی وسط سفره نو

بوی یاس جا نماز ترمه ما در بزرگ

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگی مو در می کنم

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب

با اینا ز مستونو سر می کنم

با اینا خستگی مو در می کنم

فکر قاشق زدن یه دخترچادر سیاه

شوق یک خیز بلند از روی بوته ها ی نور

برق کفش جفت شده تو گنجه ها

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگی مو در می کنم

عشق یک ستاره سا ختن با دو لک

ترس نا تموم گذاشتن جریمه ها ی عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگی مو در می کنم

بوی باغچه ،بوی حوض ،عطر خوب نذری

شب جمعه ،پی فا نوس ،توی کو چه گم شدن

توی جوی لا جوردی هوس یه آب تنی

با اینا زندگیمو سر می کنم

با اینا خستگی مو در می کنم

با اینا زمستونو سر می کنم
با اینا خستگی مو در می کنم


شهریار قنبری

یه مرد تنها با صدای فرهاد

ا

با صدای بی‌صدا
مثله یه کوه بلند،
مثله یه خواب کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد،
با دستای فقیر
با چشمای محروم
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد،
شب با تابوت سياه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.
سايه‌ش هم نمی‌موند،
هرگز پشت سرش،
غمگين بود و خسته
تنهای تنها
با لب‌های تشنه
به عکس، یه چشمه
نرسيد تا ببينه
قطره, قطره,
قطره‌ی آب,
قطره‌ی آب
در شب بی‌تپش
اين طرف،
اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا ,صدا ,
صدای پا, صدای پا

بازگشت ترافیک تهران


عکس ازخبرگزاری فارس

یک خبرهم ازولایت بی صاحب


به گزارش سایت بازتاب شهر بروجرد در حال حاضر بدون فرماندار و شهردار است و فعالیت های شهر در حالت رکود قرار گرفته است.
پس از آغاز به كار دوره سوم شوراها در شهر بروجرد، اعضاي شورا بدون استعفاي شهردار فرد ديگري را به عنوان سرپرست معرفي نمودند و تاكنون نيز موفق به انتخاب شهردار نشده‌اند.
اين در حالي است كه شهردار سابق توانسته بود با مديريت كارآمد بودجه شهرداري بروجرد را از چهار ميليارد تومان در عرض كمتر از سه سال به 25 ميليارد تومان برساند و تحولي بزرگ در توسعه شهر بروجرد ايجادكند. حال مهلت سه ماهه شورا براي انتخاب شهردار به پايان رسيده است و هم اكنون به دليل نبودن شهردار در همه حوزه‌هاي مديريت شهري وقفه ايجاد شده و پروژه‌هاي در دست اقدام با ركود مواجه شده‌اند. از سوي ديگر ساخت و سازهاي غير مجاز در شهر شدت گرفته و برخي اقدامات خلاف قانون در حال اجراست.
از سوي ديگر فرماندار شهر بروجرد نيزاز سوي استاندار بركنار شده است اما هنوز فردي براي جايگزيني وي انتخاب نشده است و شهر بدون فرماندار و شهردار در حالت ركود قرار گرفته است.

۱۳۸۶ شهریور ۳, شنبه

در سوگ طبیعت سرزمین

ضلع شمالی بزرگراه حکیم از شرق به غرب ، بین بزرگراه شیخ فضل ا.. و یادگار امام ، پارک طبیعت پردیسان

دلمشغولان محیط زیست تجمع می کنند


به گزارش تارنمای دیده بان محیط زیست ایران، روز دوشنبه پنجم شهریور ماه سالجاری ، جمعی از طرفداران محیطزیست در اعتراض به قتل عام فلامینگوهای پارک ملی بختگان در استان فارس با تجمع در مقابل سازمان محیط زیست ، به سوگ خواهند نشست .

دیده بان محیط زیست ضمن دعوت از دلمشغولان محیط زیستی می نویسد:
از شما دوستان و همراهان سبز سرزمین ام که هرگونه تجاوز و تخریب محیط زیست به بهانه سد سازی و جاده سازی و ... را تاب نیاورده ،دعوت می کنم در این سوگواری حاضر شوید و از آنها که وظیفه نگهداری و پاسداری از اصل ۴۵ و ۵۰ قانون اساسی را بر عهده دارند بپرسید چگونه حافظ این دو اصل قانون اساسی بوده اند در حالیکه مجریان طرح های توسعه ناپایدار گستاخانه آب را به روی هزاران هزار جاندار در پارک ملی بختگان و ارومیه می بندند و در یک لحظه حکم نابودی ۲۰۰۰ جوجه فلامینگو بخت برگشته مظلوم را در بختگان صادر می کنند ؟ از آنها که بر کرسی تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی نشسته اند بپرسید الحق و النصاف در طول این ۳۰ سال اخیر آیا حتی یکبار هم به تحقیق و تفحص پیرامون یکی از این جنایات زیست محیطی پرداختند ؟!
همچنین در تارنمای طراحی با طبیعت هدف اصلی از این گردهم آیی اعتراض به نقض اصل پنجاهم قانون اساسی عنوان شده است. در این اطلاعیه آمده که هیچ گروه و سازمانی مسؤولیت این برنامه را به عهده ندارد و اشخاص با عنوان شخصیت حقیقی شان در این تجمع شرکت خواهند کرد.

روز ملی حفاظت از یوزپلنگ

برای کسب اطلاعات بیشتر دفتر تجربه ها را ببیند.

۱۳۸۶ شهریور ۲, جمعه

چراغی که به خانه رواست




همانطور که همه می دانیم ، تحریم های ایالات متحده علیه کشورمان هزینه زیادی را بردوش ملت ایران نهاده است. ساده ترین مثال، تحریم های صنعت هوانوردی است تا جایی که ما را دست به دامان توپولوف های روسیه و طیاره های فرسوده سایر کشورهای در حال توسعه کرده است با آمار بالای سوانح هوایی. تحریم ها درسایر عرصه ها هم ما را درفشار قرارداده است. مثل محدودیت های پزشکی هسته ای یاعدم امکان استفاده ازظرفیت های ژئوپولتیکی کشور در منطقه.

اخیرا نمایندگان جمهوری اسلامی و ایالات متحده چند دور مذاکرات را در بغداد برای کمک به استقرارامنیت دراین کشور انجام داده اند. مسوولین کشورمان با این استدلال که برای کمک به منافع ملت مظلوم عراق حاضرشده اند دراین مذاکرات شرکت کنند درچند دور مذاکره موضوعات را پیگیری کرده اند و حتی کمیته کاری هم با طرف آمریکایی تشکیل داده اند. حال سؤال این جاست اگر می شود با دشمن برای کمک به منافع ملت همسایه مذاکره کرد، چرا این کار برای کمک به منافع ملت مظلوم خودمان انجام نمی شود؟.

۱۳۸۶ شهریور ۱, پنجشنبه

Sami Yusuf - Mother -Farsi-

اعتراض های بی فایده در تارنماهای سبز




بدون شک وبلاگستان و نوشتن آسان درفضای مجازی، امکان ویژه ای است که درهزاره سوم یافته ایم . ما می توانیم بدون واسطه برای خودمان یک گروه اجتماعی هم دغدغه پیدا کنیم و چه بسا به واسطه ی افزایش اعتماد به نفس حاصل از تعلق به یک گروه اجتماعی مدرن، تأثیرمثبتی برزندگیمان درفضای واقعی بینیم. همچنین همانطور که قبلا نوشته ام این امکان به جامعه ایرانی کمک می کند تا تجربه بیشتری را در کهکشان گوتنبرگی کسب کند.

از سوی دیگراگر موضوعی همچون موضوع محیط زیست دست مایه نویسنده ایرانی شود و تأکید نویسنده تنها به رویدادهای امروزتخریب سرزمین معطوف شود با توجه به شتاب تخریب و درغیاب نهادهای مردم نهاد که درروی زمین موضوعات را درفضای واقعی دنبال می کنند، موضوعی به شدت کسالت آورخواهد شد. درغیاب قرینه هایی زمینی که امید ببخشند به مخاطب دلمشغول محیط زیستی، با مجموعه ای ازنویسندگان عصبانی و خوانندگان سردرد گرفته روبرو خواهیم شد که نه تنها احساس اعتماد به نفسی نمی کنند بلکه با احساس قربانی بودن و قربانی شدن رفته رفته به وادی جنون و نا امیدی مطلق می غلطند.

فکر می کنم باید طرحی نو دراندازیم. باید بگردیم و کارهایی را که شهروندان و مردم درگوشه و کنار کشور به صورت خودجوش انجام می دهند برای حفظ این خاک خوب مهربانی به دلمشغولان معرفی کنیم. باید از محیط بانانی بنویسیم که سازمان مطبوعشان امروز آماج انتقادهای فعالان این عرصه قراردارد. محیط بانانی که از سحرگاه تا شام درگرما وسرمای پارک ملی کویربا امکانات اندک و فقط با عشق عرصه ها را حفظ می کنند چه گناهی کرده اند که دشنام های ما را به سازمانی که حقوق ماهیانه اشان را پرداخت می کنند بشنوند. یا از آن بالاتر، مدیران کلی که چه درادارات کل محیط زیست و چه جنگل ها و مراتع دراستان ها عاشقانه کار می کنند را چرا معرفی نمی کنیم .یا شهروندانی که به دور از این جنجال ها درحال فعالیت واقعی هستند چرا نمی شناسیم. چرا کارهایی را که مثلا شهریاررحمانی در مجتمع مسکونی اشان در تهران برای کاهش مصرف آب و انرژی و افزایش فضای سبز انجام می دهند به جامعه معرفی نمی کنیم.

واقعیت این است که تارنماهای ما آلوده شده اند به دشنام و دعوا. حتما شنیده اید که میان دعوا حلوا قسمت نمی کنند. تارنماهای ما دارند مریض می شوند. مثل آکواریومی که کم کم غلظت آلاینده هایش بالا می رود و یک روز صبح همه ماهی ها را مرده می یابیم.

۱۳۸۶ مرداد ۲۹, دوشنبه

سفره بی نعمت





محمد درویش در29 خرداد ماه 1385 با مطلبی تحت عنوان دریاچه بختگان و یک چشم آبی دیگر!
با ظرافت و دقت سرنوشت بختگان را ترسیم کرد. درویش ازقول «هاينس لوفلر» استاد 79 ساله‌ي دانشگاه وين،که با هزينه‌ي شخصي به مدّت 14 ماه از زيست‌بوم‌هاي طبيعي ايران بازديد كرده و بيش از 24 هزار كيلومتر از عرصه‌هاي طبيعي میهن عزيزمان را درنورديده است می نویسد: « درياچه‌ي بختگان از معدود چالاب‌هاي حلقومي جهان است كه در زمستان آب شيرين در سمت شرق و در تابستان آب شور در سمت غرب آن جاري است؛ ويژگي ناهمتايي كه به گفته‌ي لوفلر، در هيچ درياچه‌ي ديگري در جهان نظيرش يافت نمي‌شود.» امّا متأسفانه «به دليل افزايش جمعيت در اين منطقه، توسعه‌ي زمين‌هاي كشاورزي و مصرف زياد آب، اكنون اين درياچه با خطر جدي روبرو است.»

تنها پس از14 ماه ازثبت این گزارش درتارنمای مهاربیابان زایی درمقابل چشمان بهت زده ی ایرانیان دلمشغول محیط زیست و ساکنان زیست کره که کشورمان را با اخبار ستون های عجیب ولی واقعی می شناسند، سوگنامه مرگ حیات تالاب بختگان با تصاویرتلخ پرپرشدن جوجه های فلامینگوها درخروجی خبرگزاری ها به طوررسمی اعلام شد. این بار پاسخ تکراری مدیرانی که با ترجیع بند کی بود کی بود من نبودم موضوعات را ماست مالی می کنند کارگرنیست. تابلوی 300 هکتاری بختگان بزرگتر ازآن است که با چند سطل ماست آبکی ماله کاری شود.

بختگان رفت و هزاران پرنده مویه کنان تا آخرین لحظه حیات بر سروروی کوفتند و خواستند که او را دوباره زنده ببینند. پرندگان طاقت مرگ بختگان را نداشتند. فریاد پرندگان را می شنیدم، شیون می کردند. ولی بختگان رفته بود تا سیوند پرآب بماند. پرندگان می گفتند بیا تا نترسم من ازشهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است دراین عصر معراج پولاد. ولی بختگان مرده بود. پرندگان مردند. خاکمان سیاه شد. نعمت ازسفره امان رفت. محنت آمد. بختگان مرد. پرندگان مردند


.

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه

نهنگ به گل نشسته در بندرعباس


انتقال لاشه نهنگ درساحل بندرعباس

تابستان عزا دار


برای کسب اطلاعات بیشتر تارنمای دوستداران حیوانات و محیط زیست را ببینید.

۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه

طبیعت هم به ما بی اعتماد شد

دلمان خوش بود اگر هیچ کشوری با ما روابط دوستانه ندارد اقلا چهارتا پرنده که هزاران سال است به ما اعتماد کرده اند بدون ویزا به دیدار سرزمینمان می آیند...
یک روز داشتیم با دکتر بسکی درمورد تخریب جنگل ها ی منطقه آبشار لوه در گلستان صحبت می کردیم که ناگهان د کتر شروع کرد به صدور فحش های آن چنانی گفتم دکتر. گفت عزیز دلم اگر این فحش ها نبود که پاک دیوانه می شدیم. بدون مکتوب کردن فحش دراین ستون باید عرض کنم که احساس فحش دادن دارم وقتی که عکس های جوجه های فلامینگو را می بینم وقتی پس از هزاران سال میهمانی درسرزمین من و به خاطر اعتمادی که به سرزمین من داشتند امسال هم آمدند و با کوهی ازنمک روبرو شدند در زمانه ای که ادعای مردان سرزمین من گوش فلک را کر کرده است از اینکه ما خیلی ملت پیشرفته ای هستیم و هماورد می طلبیم وقتی که هر چیزی حتی پیژامه من متولی دارد دراین سرزمین یکی به من بگوید که متولی حفظ حیات در این خاک که خاک خوب مهربانی بود کیست؟ .

۱۳۸۶ مرداد ۲۶, جمعه

ال گور نامزد جایزه صلح نوبل 2007

خبرگزاری اسوشیتدپرس از اسلو نروژ گزارش می دهد که ال گور معاون رییس جمهورسابق ایالات متحده و رقیب انتخاباتی پرزیدنت بوش درسال 2000 میلادی به خاطر تلاش هایی که درجهت توجه جهانی به پدیده گرمایش زمین انجام داده است به عنوان نامزد جایزه ی پر حاشیه صلح نوبل معرفی شده است.
نماینده محافظه کارپارلمان نروژو وزیر سابق محیط زیست برژبرندا به آسوشیتد پرس گفته است که او با همکاری احزاب چپ، ال گور را به عنوان نامزد دریافت صلح نوبل در فهرست نامزدها قرارداده است. او می گوید که پیش نیاز این جایزه این است که کاری متفاوت کرده باشی و ال گور چنین کرده با جنبش جهانیی که با هدف کاهش اثرات گرمایش زمین به راه انداخته است.


۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

فرار مغزها



چندی قبل با چند تا از دوستان ایرانی درمورد پدیده فرار مغزها (Brian Drainage) صحبت می کردیم. ازهردری سخنی گفتیم. یکی از دوستان آن جمع یکی از مقام اولی های یکی از المپیادها بود. او می گفت زمانی که دانش آموز علامه حلّی بودم همیشه فکر می کردم که دانش پژوهانی که ازایران مهاجرت می کنند خیانتکارند تا اینکه سرانجام به این نتیجه رسیدم که باید بروم. او می گفت فرارمغزها درواقع نجات مغزهاست. مطلب سپهر سلیمی با عنوان فرارمغزها، تولد پلنگ ها وتردید من، مرا به یاد آن گفتگو انداخت.

۱۳۸۶ مرداد ۲۳, سه‌شنبه

آشنایی با انجمن بین المللی مدیران ایرانی



به تازگی جمعی از پژوهشگران ایرانی مقیم خارج ازکشور انجمنی غیرانتفاعی تأسیس کرده اند به نام انجمن بین المللی مدیران ایرانی. این انجمن تلاش می کند تا به صورت پلی ارتباطی تجربه ها ویافته های علمی در خصوص موضوعات مدیریتی را میان مدیران و پژوهشگران درون و برون مرز تبادل نماید. درمدتی که دراین سوی آب سرگرم تحصیل هستم به صدها نفر ایرانیان برجسته با دانش و تخصصی درخور برخورد کرده ام وهربار حسرت خورده ام که چرا ظرفیت استفاده از چنین نیروی انسانی ارزشمند وغنیی در درون کشور وجود ندارد. به عنوان مثال وقتی دردانشگاه ام آی تی، هاروارد، استنفوردو یا جانزهاپکینز قدم می زنید به ایرانیانی برخورد می کنید که هرکدام دریایی از دانش و تجربه اند و به دلایل مختلف به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. بیشتر این عزیزان به شدت به کشور علاقمندند ولی برای مهاجرت و زندگی دراین سوی آب دلایلی دارند.

کاری که انجمن بین المللی مدیران ایرانی انجام می دهد درواقع استفاده از بخشی از این سرمایه عظیم است. انجمن مدیران ایرانی از ایرانیان متخصص مقیم خارج از کشورکه سرگرم تحصیل یا تدریس و یا کار مدیریتی هستند خواسته است که در صورت سفربه ایران به هردلیلی، از طریق انجمن یک سخنرانی داوطلبانه هم انجام دهند. این کار خلاقانه می تواند به صورتی عملی امکان انتقال تجارب را دردو سوی آب فراهم نماید. انجمن درتارنمایش می نویسید:

انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی (I-AIM)سازمانی غیرانتفاعی‌ست كه در كانادا با هدف ایجاد شبكه‌ای از مدیران و محققان مدیریت ایرانی تبار در داخل و خارج از كشور برای توسعه آموزش مدیریت در ایران تاسیس شده است.

انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی (I-AIM)سازمانی غیرانتفاعی‌ست که با هدف بهبود دانش و مهارت‌های مدیریتی در ایران و خاورمیانه تأسیس شده‌است. اهداف انجمن عبارتند از:
بهبود کیفیت آموزش مدیریت و فرصت‌ورزی در ایران و خاورمیانه با تأکید بر راهبران جوان در بخش خصوصی
ایجاد راه‌کاری برای مدیران خارج از ایران برای تأثیرگذاری معنی‌دار بر کیفیت مدیریت در ایران
ایجاد فرصت برای تعاملات حرفه‌ای بین دانشگاهیان، مدیران و دانش‌جویان رشته‌ی مدیریت
ارزش‌های انجمن
فعالیت‌های انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی با ارزش‌های زیر سازگارند:
تعالی و تخصص‌گرایی در مدیریت
ایجاد شبکه‌های جهانی متخصصین مدیریت
آموزش باکیفیت مدیریت
تأکید بر وظایف اجتماعی سازمان‌ها، مسؤولیت‌پذیری و شفافیت
فعالیت‌ها
انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی فعالیت‌های زیر را برای دست‌رسی به اهدافش انجام می‌دهد:
آموزش و پژوهش مدیریت و فرصت‌ورزی
کارگاه‌های فشرده‌ی مدیریت و فرصت‌ورزی
سمینارها
سمینارهای اینترنتی
کنفرانس‌ها
انتشار نشریات
هدف بلندمدت انجمن، پایه‌ریزی برای ایجاد دوره‌ی تحصیلات تکمیلی مدیریت است.
ایجاد شبکه‌های کاری
ایجاد شبکه‌های رسمی برای دانشگاهیان، مدیران، فرصت‌ورزان و سرمایه‌گذاران برای برقراری ارتباط حضوری و اینترنتی
برای این حرکت نوین آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.

۱۳۸۶ مرداد ۲۲, دوشنبه

آیا دانشجو یا فارغ التحصیل ایرانی دربرنامه دکتری بهداشت عمومی می شناسید؟




داشتن آدم هم زبان و هم دغدغه نعمت بزرگی است. بعداز مدت ها جستجو سرانجام یکی ازهموطنانی که دررشته دکتری بهداشت عمومی با تاکید بر بهداشت بین المللی در حال تحصیل هستند را یافتم. آقای دکتر محسن مالکی نژاد که در دانشگاه برکلی در حال تحصیلند. اکنون با آقا محسن سرگرم گفتگوهای هفته ای هستیم در مورد مشکل ایدز در منطقه شرق مدیترانه که ایران هم بخشی از این منطقه محسوب می شود. ما آموخته هایمان را در دوسوی ایالات متحده دردانشگاه بستون و دانشگاه برکلی تبادل می کنیم و حقیقتا تجربه منحصر به فردی است. ازخوانندگان این ستون تقاضا دارم اگر هموطنی را می شناسید که دراین رشته تحصیل می کنند در هرجای دنیابه ما معرفی کنید تا تجربه تبادل آموخته هایمان را فراگیرتر کنیم. متاسفانه درایران این مقطع تدریس نمی شود و همچنین درایالات متحده، دانشجویان خارجی کمتر دراین رشته پذیرفته می شوند. دربرنامه دانشگاه ما درچهارسال اخیرفقط سه نفر خارجی پذیرفته شده اند، نگارنده ازایران و یک دوست هندی ویک رفیق ویتنامی. جالب اینکه هر سه نفر ما پزشک هستیم . و بقیه دانشجویان که آمریکایی هستند دارندگان مدرک کارشناسی ارشد رشته ها ی بهداشتی هستند. نام کامل رشته ما Doctor of Public Health in International Health است و با رشته های پی اچ دی متفاوت است . درواقع این رشته یک برنامه دکتری به صورتPractice Based است و فارغ التحصیل این رشته در زمینه حل مشکلات پیچیده بهداشتی و مدیریت و راهبری سیستم های بهداشتی فعالیت خواهد کرد. مطالعاتی هم که انجام می دهد از جنس مطالعات کاربردی است. امیدوارم که بتوانیم هم رشته ای های بیشتری را پیدا کنیم.

۱۳۸۶ مرداد ۲۱, یکشنبه

سفر تایتانیک خاورمیانه با شتابی هراس انگیز به سوی کوه یخ ایدز



به قول فروغ فاتح شدم خود را به ثبت رساندم. بالاخره تمام شد. حدود دو هفته است که بی وقفه روی پروژه ی یکی از درس هایی که درترم تابستان به عنوان میهمان شرکت کردم کارمی کنم. شرط استاد برای درخواست میهمان شدن من ( مستمع آزاد) در کلاس این بود که همچون سایر شاگردان تکالیف کلاس را انجام دهم. او گفت که در پایان ترم به من نمره هم خواهد داد و نمره را به دستیار رییس دانشکده در امور دانشجویان دکتری هم خواهد فرستاد. ما هم قبول کردیم. در طول ترم 11 تکلیف درسی انجام دادیم که هرکدام حداقل دو روز کار می برد. و پروژه پایان ترم هم یک پروپوزال بود. این درس در مورد روش های ارزیابی برنامه های بهداشتی است. هر کدام از ما یک پروپوزال نوشته ایم و با تاکید بر مطالعه ی ارزیابی.

پروپوزال من در مورد تاسیس یک مرکز چند منظوره برای مبتلایان به اعتیاد است درشهرری. در این برنامه که به تقلید ازکلینک های مثلثی وزارت بهداشت طراحی شده، سوء مصرف کنندگان مواد مخدر را هدف قرارداده است. در این مرکز خدمات پیشگیری از بیماری های مقاربتی، ایدز و درمان و پیشگیری از اعتیاد ارایه می شوند. ما باید حداکثر 20 صفحه می نوشتیم و شاخص های ارزیابی، روش های آماری و مدیریت دیتا و این قبیل داستان ها را با دقت ارایه می دادیم. انجام یک مطالعه متا آنالیزیز هم بخشی از این کار بود.


درمنطقه خاورمیانه شیوع آلودگی به ویروس اچ آی وی خیلی بالا نیست. البته یکی از مشکلات این است که در خیلی از این کشورها سیستم های نظارت و تهیه داده ها هم خوب کار نمی کنند. به هرحال اگر قبول کنیم که واقعا شیوع پایین است، دلیل نمی شود که فکر کنیم مشکلی هم نداریم . درواقع مشکل ایدز همچون کوه یخی است که یک تکه کوچک آن را می بینیم .تایتانیک خاورمیانه هم به سرعت به طرف این کوه یخ در حال حرکت است درحالی که مردم سرگرم زندگی روزمره اشان هستند و مناقشات منطقه ای هم فکر و خیال سیاستمداران را به خود مشغول کرده است.


نکته جالب این است که دراین منطقه، کشورما یک سرو گردن از دیگران درتوجه به این مساله بالاتر قرارمی گیرد. واقعیت این است که بدنه کارشناسی وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی و همچنین نهادهای سازمان ملل درایران درکنار سازمان های غیردولتی که دلمشغولی این مسائل را دارند، سامانه ای بسیار قوی را تشکیل داده اند. به جرأت می توان گفت که ایران قوی ترین تیم بهداشتی را در منطقه دارد. و اگر بعضی ملاحظات سیاسی در پیرامون کشور ما نبود بدون هیچ تردیدی ایران به عنوان قطب برنامه های بهداشتی درمنطقه قرار می گرفت . وجود زیرساخت های بهداشتی در سراسر کشور به ویژه خانه ها و مراکز بهداشت وسیستم شبکه بهداشت ایران یک مجموعه منحصربه فرد در سراسر دنیای درحال توسعه است. همچنین کادر تخصصی ایرانی یکی از بهترین ها دردنیا است. درطول سال گذشته بارها در دانشکده درمورد برنامه های بهداشتی ایران برای استادان و شاگردان صحبت کرده ام و همواره شاهد تحیرشان بوده ام. البته این بدان معنی نیست که سیستم ما بدون نقص است . این نکات تنها یک مقایسه نسبی است با سایر بلاد در حال توسعه.

به عنوان مثال برنامه توزیع سرنگ به زندانیان مبتلا به مواد که دربعضی از زندان های ایران انجام می شود یکی از مترقی ترین کارهایی است که در دنیا دراین عرصه انجام می شود. حتی این موضوع هنوزهم درایالات متحده آمریکا حل نشده. دموکرات ها ازاین روش دفاع می کنند وجمهوری خواهان مخالف آن هستند.
یا اینکه درایران مبتلایان به ایدز بدون هیچ محدودیتی می توانند از امکان درمان رایگان استفاده کنند کاری است سترگ . مقالات استادان بهداشتی ایرانی در دنیا وزن بالایی دارند. درواقع انسان های هوشمندی به دور از دعواهای سیاسی، درطول سال ها زیرساختی مستحکم از منابع انسانی و سازه های بهداشتی را در ایران بنیان نهاده اند.

یا مثلا کارهایی که در حوزه معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی در دست انجام است.از بالاترین استانداردهای اندیشه های بهداشتی برخوردار است. به جرأت می توانم بگویم که این حوزه ( حداقل زمانی که من افتخار شاگردی و همکاری داشتم ) به لحاظ تئوریک از خیلی از دانشکده های طراز اول دنیا چیزی کم ندارد. در اینجا جا دارد برای دکتر عمران رزاقی که این حوزه را شکل دادند در دهه 70 خورشیدی و همکاران ارزشمندشان کلاه از سر برداریم.

۱۳۸۶ مرداد ۱۹, جمعه

شوک فرهنگی


شوک فرهنگی به وضعیتی گفته می شود که شما مجبورید دریک مختصات فرهنگی یا اجتماعی کاملا متفاوت با فرهنگ خودتان زندگی کنید. مشکلاتی مثل تطابق با فرهنگ جدید و اینکه در فضای جدید چه چیزی مناسب ویا غیر مناسب محسوب می شوند درچارچوب شوک فرهنگی قرار می گیرند.

مراحل شوک فرهنگی:
درآغاز شاهد مرحله ماه عسل هستیم. تازه وارد با نگاهی رومانتیک به مختصات جدید نگاه می کند. به به چه غذاهای جالبی، وای چه آدمهای ماهی، بیین چقدر شهرهای جالبی دارند. خوش به حالشان و...

فازچانه زنی. بعداز چند روز، چند هفته یا چند ماه کم کم تفاوت ها آشکار می شوند. گاهی تفاوت های اندک میان فرهنگ قدیمی با فرهنگ جدید تازه وارد را آزار می دهند.

مرحله بازگشت شوک فرهنگی. این مرحله بعداز بازگشت تازه وارد به فرهنگ قدیمی است مثلا زمانی که بعداز یک مدت دوباره به کشورش بازمی گردد. همان اتفاق دوباره می افتد. به به چه مردم گلی داریم . چقدر این مردم مهربانند. به به دلم برای دود تهران تنگ شده بود. و چرخه تکرار می شود.

برخی از علایم شوک فرهنگی از این قرارند:
کم خوری یا پر خوری
میل زیاد به تمیز کاری و شستشوی محل اقامت و سرویس های بهداشتی
تلفن زدن به فامیل بیش از حد معمول
غر زدن و شکایت از زمین و زمان
پرهیز ازملاقات با مردم
میل زیاد به پرخوابی

برای پیشگیری از شوک فرهنگی چه باید کرد؟
در مورد فرهنگ جامعه جدید بخوانید
به صورت تهاجمی با فرهنگ جدید برخورد نکنید.
سعی کنید که به موضوع به صورت باز نگاه کنید.
به خودتان استراحت دهید و زمانی برای درک فرهنگ جدید.
مردم متفاوتند، فرهنگ ها هم متفاوتند. این نکته را روزی چند بار تکرار کنید.

۱۳۸۶ مرداد ۱۸, پنجشنبه

از محبت خارها گل می شوند


دوستی می گفت : رانندگی در تهران همیشه پرخطر است و هر لحظه احتمال تصادف وجود دارد. دوست من می گفت در یکی از روزهای گرم تابستان بعداز گرفتن یک دسته هزاری نو که حقوق آن ماهم بود در بزرگراه همت درلاین سبقت با یک خودرو جیپ درحال حرکت بودم. من راننده جیپ بودم. ناگهان خودروی جلویی ترمز گرفت . با دیدن چراغ ترمز من هم به طور خودکار ترمزی گرفتم و سرعتم را کم کردم. ناگهان یک پیکان مسافر کش به شدت از پشت سر به جیپ برخورد کرد. جیپ خراشی برنداشت. او می گفت ما هم طبق عادت کمربند ایمنی بسته بودیم خوب ما هم چیزی نشدیم. ازماشین پیاده شدم. رادیاتور پیکان سوراخ شده بود. پروانه هم شکسته بود. پیکان مقصر بود. فاصله ایمنی را رعایت نکرده بود. مسافران پیاده شدند و رفتند. پیکان را هل دادیم به کنار بزرگراه . پیکان مقصر بود این را قانون می گفت. راننده مسافر کش حرفی نداشت. ولی قانون زندگی چیز دیگری می گفت. چند روز بیکاری و هزینه تعمیر ماشین.

ازمیان دسته هزاری 15-20 تا را بیرون کشیدم. آن موقع این مبلغ، پول کمی نبود. می شد ماشین را درست کرد وروز را گذراند. شماره تلفنم را هم درمقابل چشمان بهت زده راننده به او دادم گفتم اگر برای تعمیر ماشین همراهی می خواستی بگو. راننده انتظار داشت از ماشین پیاده شوم وبا فحش و احتمالا یک عدد گرز به جان ماشینش بیفتم. دوست من در غروب آنروزداستان را برای جمعی تعریف کرد برای چند تا از دوستان. همه می گفتند عجب آدمی (بخوانید خری) هستی. می توانستی فلان خرج را هم از بیمه اش بیگیری. او گفت دمی خاموش . قانون زندگی، قانون دیگری است.
الآن که 7-8 سالی از آن موضوع می گذرد احساس خوبی دارم. به مولانای رومی فکر میکنم که می گفت ازمحبت خارها گل می شوند.

دیپلماسی ورزش

تمرين مشترك سافتبال بانوان ايران و آمريكا/مهدي قاسمي - ايسنا

۱۳۸۶ مرداد ۱۷, چهارشنبه

سخت ترین گردش علمی، باربارا به فضا می رود




داستان ازجایی شروع شد که در سال 1985 کریستا مکافی و باربارا مورگان ازبین 11000 معلم مدرسه که به دعوت ناسا پاسخ داده و داوطلب پرواز به فضا بودند انتخاب شدند. قرار شد که کریستا نفر اول باشد و باربارا به عنوان ذخیره. این دو معلم جوان تحت آموزش های سخت قرارگرفتند و سرانجام کریستا در روز موعود و درسال 1986 پرواز کرد. ولی به دلیل نقص در سیستم سوخت رسانی چلنجر، فضا پیما در ثانیه 74 در مقابل چشمان بهت زده خانواده ها ، باربارا و میلیون ها نفری که پرواز را تماشا می کردند منفجر شد. باربارا غمگینانه به خانه برگشت تا اینکه درسال 1998 مجددا ناسا ازاو دعوت کرد که برای تکمیل ماموریت کریستا به تمرین ها برگردد. باربارا بی درنگ پذیرفت. باربارا می گوید کودکان می خواهند ببینند که بزرگ ترها درشرایط سخت چه تصمیمی می گیرند. بنابراین ما باید نشان دهیم که زندگی ادامه دارد.باربارا اکنون یک فضانورد است وپس از 21 سال انتظار امروز به فضا پرتاب خواهدشد.باربارا در فضا به طور زنده با دانش آموزان مدارس صحبت خواهد کرد.
باربارا تاکنون گردش های علمی زیادی را با دانش آموزان تجربه کرده است ولی این سخت ترین گردش علمی است که انجام خواهد داد.




باربارا و کریستا درسال 1986


آلودگی هوا در المپیک سبز


نگرانی از آلودگی هوا در چین، مراسم شمارش معکوس دوازده ماهه برای شروع بازیهای المپیک 2008 را تحت الشعاع قرار داده است.
این بازیها، قرار است در هشتم ماه اوت سال آینده میلادی، در پکن پایتخت چین آغاز شود.
مقامات کمیته بین المللی المپیک نگرانند که ممکن است آلودگی روزافزون هوا در شهر پکن، بر فعالیت ورزشکاران شرکت کننده در المپیک سال آینده تاثیر بگذارد.
ژاک روخه رئیس کمیته بین المللی المپیک که به چین سفر کرده، گفت اگر آلودگی هوا در هنگام برگزاری بازیهای المپیک، در شهر پکن بالا باشد، ممکن است بعضی از مسابقاتی که در فضای باز برگزاری می شود، به تاخیر بیفتد.
آقای روخه تاکید کرد که حفظ سلامتی ورزشکاران شرکت کننده، مهمترین اولویت در المپیک سال آینده است.
او گفت که نگرانی از بابت تاثیر آلودگی هوا بر شرکت کنندگان در مسابقات استقامت مانند دوچرخه سواری و دو ماراتن، بیشتر از سایر رشته هاست.
وانگ ژونیان از سازمان دهندگان المپیک پکن نیز گفت اظهارات رئیس کمیته بین المللی المپیک، به مقامات کشور میزبان المپیک آینده یادآوری می کند که باید برای مقابله با آلودگی هوای این شهر، بیشتر تلاش کنند.
شمارش معکوس المپیک 2008، با برگزاری جشنهایی در مناطق مختلف چین، از جمله شهر پکن و اطراف دیوار بزرگ چین آغاز شده است
منبع خبر: بی بی سی
منبع عکس : leolo.info

۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

مسافر

غروب بود
صدای هوش گیاهان به گوش می آمد
مسافر آمده بود
و روی صندلی راحتی کنار چمن
نشسته بود
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
تمام راه به یک چیز فکر می کردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود
چه دره های عجیبی
و اسب ‚ یادت هست
سپید بود
و مثل واژه پاکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد
و بعد غربت رنگین قریه های سر راه
و بعد تونل ها
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد
چه سیبهای قشنگی
حیات نشئه تنهایی است
و میزبان پرسید
قشنگ یعنی چه ؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
و نوشداروی اندوه ؟
صدای خالص اکسیر می دهد این نوش
و حال شب شده بود
چراغ روشن بود
و چای می خوردند
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی
چه قدر هم تنها
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی
..........عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
و چه فکر نازک غمناکی
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه وصل ممکن نیست
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود
و نیمه شب ها با زورق قدیمی اشراق
در آب های هدایت روانه می گردند
و تا تجلی اعجاب پیش می رانند

سهراب سپهری

۱۳۸۶ مرداد ۱۴, یکشنبه

یک زاویه ی دیگر از انحلال شورای عالی محیط زیست



انحلال شورای عالی محیط زیست معادله ای چند مجهولی است. به دلیل اینکه به داده هایی که سیاستگزار بر اساس آن تصمیم ساخته است دسترسی نداریم، امکان بررسی همه جانبه برای ناظری که در بیرون گود نشسته است وجود ندارد.
اگر با دیدی خوشبینانه به این موضوع نگاه کنیم شاید یکی از دلایل این مورد باشد.

درغیاب مهارت برگزاری جلسات پربازده و با بهره وری بالا، سیاستگزار ترجیح داده است تا از هدررفتن بیت المال و منابع سرزمین با انحلال جلسات وشوراهای کم بازده جلوگیری کند. ( یک جور پاک کردن صورت مساله ).
واقعیت این است که هرچه مسوولیت بالاتری داشته باشید ساعات بیشتری را درجلسات می گذرانید. 7 تا 15 درصد بودجه پرسنلی سازمان ها برای برگزاری جلسات هزینه می شود و این جلساتی است که دردرون سازمان برگزار می گردد. با برگزاری جلسات در جاهایی دور از مرکز سازمان این هزینه به طور نجومی افزایش می یابد.

جلسه یک روش فشرده برای درگیر کردن سایرین درفرایند حل مشکلات است. برای اینکه ببینم یک جلسه مفید بوده است می توانیم از دو راه به این داستان نگاه کنیم. اول اینکه چه اتفاقی افتاد و چه نتایجی به دست آمد در فرایند جلسه و دوم اینکه چگونه موضوعات بررسی و تصمیم ها ساخته شدند.

جلسات کم بازده یا جلساتی که افراد درپایان جلسه احساس خستگی می کنند یا چیزی به دست نیاورده اند بسیار شایع است. خیلی اوقات افراد می گویند وای بازهم یکی از آن جلسات بی حاصل.

جلسات بی حاصل معمولا به صورت سنتی اداره می شوند. یک نفر رییس جلسه است و با نشستن در جایگاه رییس به صورت دستوری و ازبالا با سایر شرکت کنندگان حرف می زند. شرکت کنندگان هم اگر درگیر موضوع مناقشه منافع(Conflict of Interest) باشند سعی می کنند تا با اعلام نظراتی که کاملا همگام با رییس جلسه است سروته جلسه را به هم بیاورند. رییس جلسه هم می بیند که برگزاری جلسه با عدم برگزاری فرقی ندارد چون ایشان یک سخنرانی مفصل کرده همه هم تایید کرده اند و زمانی که با خودش خلوت می کند به این نتیجه می رسد که این شورا یا آن جلسه فقط در حال هدر دادن منابع سرزمین و بیت المال است بنابراین به این نتیجه می رسد که جلسه را منحل کند.

و اما روش دیگری هم هست که روش تعاملی در برگزاری جلسه می باشد. در این روش یک نفر تسهیل گر جلسه است که بی طرف است در مباحث. یک نفر جلسه را مکتوب می کند.دراین جلسات همه شرکت کنندگان تشویق می شوند که مشارکت کنند. رییس جلسه هم مثل بقیه چیز یاد می گیرد و در یک فضای پر انرژی تصمیم ها ساخته می شوند. البته این روش به وقت وبه سعه صدر نیاز دارد. و همه باید ازقبل تمرین تحمل آرای دیگران را کرده باشند. درچنین جلسه ای بدون شک نمی شود صدها طرح تصویب کرد در یک نشست.

برای کسب اطلاع بیشتر می توانید به کتاب
How to Make Meetings Work by Michael Doyle and David Straus, Berkley 1993

گمان می کنم سال ها قبل خانم دکتر فلورا سلطانی که تصور می کنم الان در فرانسه زندگی می کنند این کتاب را به فارسی برگرداندند با نام روش تعاملی برگزاری جلسات.

شاید یکی ازوظایف ما این است که روش های بهینه سازی مدیریت سیستم ها رایادبگیریم و درجامعه مدیران ترویج کنیم. بدون شک یکی از مهمترین مشکلات سرزمین ما کمبود مهارت های مدیریتی در همه زمینه ها است و کسانی که رویای ترقی کشور را دارند نباید از این موضوعات غافل باشند
درهمین رابطه:

آلبالو


ازقدیم گفته اند که جوینده یابنده است. بالاخره درینگه دنیا آلبالوی ترش پیدا کردیم. شاید باورتان نشود ولی اینجا آلبالو کم یاب است. در بازار هم به آلبالو گیلاس ترش می گویند. در یک فروشگاه عربی آلبالو را پیدا کردیم. یکی ازدوستان می گفت درشمال نیویورک چند باغ آلبالو یافت می شود و این دوستان ما همه ساله برای خرید آلبالو به آنجا می روند.

۱۳۸۶ مرداد ۱۳, شنبه

کاهش بدون خطر وزن


با افزایش روند شهرنشینی و تغییر عادات غذایی مردمان مشکل افزایش وزن می رود تا نه تنها در کشورها ی توسعه یافته بلکه در بسیاری از کشورهای درحال توسعه و ازجمله ایران به یک مشکل حاد بهداشتی تبدیل شود. افزایش وزن و چربی دربدن تنها باعث کاهش تحرک نمی شود بلکه ازعوامل خطر بیماری های قلبی، تصلب شرایین، دیابت یا بیماری قند و افزایش احتمال عفونت است. ازاین رو این مشکل باعث افزایش هزینه بالایی بر نهاده های بهداشتی یک کشور و سبد هزینه خانواده ها می شود.

مرور چند نکته دررابطه با کاهش وزن خالی ازلطف نیست به ویژه که این مطالب برگرفته ازاداره دارو و غذای ایالات متحده که شهرتی جهانی دارد، می باشند.

نخست: از دکترتان دررابطه با یک هدف گذاری معقول با توجه به سوابق بهداشتی و بیماری های زمینه ای یا سایر شرایطی که دارید سوال کنید. ممکن است افزایش وزن شما به دنبال مصرف دارو یا یک گرفتاری هورمونی باشد که درابتدای برنامه ریزی کاهش وزن باید مورد توجه قراربگیرد.

دوم: مردان و زنان فعال در طول شبانه روز به حدود 2500 کالری انرژی نیاز دارند. سایر زنان و مردان به 2000 کالری انرژی محتاجند . یک برنامه رژیم سالم این است که به کالری ورودی به میزان 300 تا 400 کالری کاهش داده شود تا درطول هر هفته حدود نیم تا یک کیلو وزن کم کنید.

سوم: روزانه حدود سی دقیقه ورزش کنید. مثل پیاده روی

چهارم: چربی و قند کمتری بخورید. خودتان را عادت دهید که چای را تلخ بخورید.

پنچم : از همه گروههای غذایی در رژیم غذایی روزانه اتان استفاده کنید. یعنی سبزیجات، لبنیات، نان وغلات و گوشت و پروتین

ششم: قرص های کاهش وزن معمولا تغییر قابل توجه ای درمیزان وزن ایجاد نمی کنند.

هفتم : قبل از اینکه قردادی امضاء کنید برای کاهش وزن سوالات زیر را بپرسید.
این رژیم غذایی چه خطراتی دارد
کل هزینه های رژیم چقدراست. پنهان و آشکار
چه شواهدی برای موفقیت این رژیم غذایی دارید.
به من یک چارچوب روشن بدهید از اینکه به چه ترتیبی وزن کم خواهم کرد.


برای کسب اطلاعات بیشتر به این سایت مراجعه کنید.

۱۳۸۶ مرداد ۱۲, جمعه

نامه ای به پدر دخترکی که روحش اعدام شد







هموطن عزیز

اگر چه از دستت عصبانی هستم ولی دوست دارم که عزیزخطابت کنم. از دستت عصبانی هستم خیلی عصبانی. از طبیعت آموخته ام که درعین عصبانی بودن آرام باشم. بی قرارم ولی سعی می کنم که آرام باشم. فکر می کنم اشتباه بزرگی کرده ای. نه به عنوان یک هموطن به عنوان یک پدر برایت نامه می نویسم. این نامه را از غرب برایت می فرستم . اشتباه نگیری اگر درغربم به معنای این نیست که نازپرورده ام یا خود را ایرانی نمی دانم . اینجا هم یک ایرانیم . ایرانیی که اگر به اینجا آمده با هزینه خودش آمده . به اینجا پست نشده و اینجا هم تیمار نشده. این را می گویم تا همدیگر را بهتر بشناسیم. زمانی هم که درایران بودم در اوقاتی که کار نمی کردم سعی می کردیم با دوستانمان کار سپوران کوهستان را بکنیم یا درخت بکاریم یا زمین شخم بزنیم. امروز هم اگر با هم مسابقه بیل زدن بگذاریم پا به پایت بیل خواهم زد. هیچوقت هم دستان لطیفی نداشته ام . دستانم همیشه پراز پینه و زخم بوده است حتی زمانی که دکتری می کردم. این ها را می گویم تا حرف همدیگر را بهتر بفهمیم.

از دیروز که عکس دخترت را دیده ام که به مراسم اعدام برده بودی خواب وخوراک ندارم. عزیز دلم این دیگر چه کاری است که کرده ای. نمی دانم با چه نیتی این کار کرده ای. برای صواب بوده؟ بیکار بوده ای؟ خواسته ای به دخترت یادبدهی که اگر آدم بکشد چنین سرنوشتی خواهد داشت؟ رییس اداره ات آنجا بوده خواسته ای نشان دهی که خانوادگی در مراسم شرکت می کنید؟ با زنت دعوا کرده ای برای اینکه حرسش را در بیاوری بچه را به میدان اعدام برده ای؟ آدم کشته ای و می خواسته ای بچه ات عادت کند به مراسم اعدام وقتی که برای اعدام خودت می آیند؟ رهگذری بوده ای حس کنجکاوی آزارت داده گفتی بچه 7-8 ساله چیزی نمی فهمد یک تک پا می رویم می بینیم هم فال است و هم تماشا. خواسته ای به فامیلت نشان دهی که خانواده شجاع شما از ریز تا درشت از مرده دیدن نمی ترسند؟

سرم درد گرفت . عزیز من آخر این چه کاری است که کرده ای. اگر اعدام دیدن خوب بود آقایانی که مسوول اجرای مراسمند که برای همه فامیلشان جا می گرفتند در صف جلو.

من از علم حقوق و قضاوت و این چیزها چیزی نمی دانم . تا حالا هم اعدام کسی را تماشا نکرده ام. ولی دراین سال هایی که پیرهن دریده ام در فیلم یا داستان شنیده بودم که آدم کشی و اعدام هم مرام و اصولی دارد. مثلا دیده بودم که درزندان آلکاتراس وقتی می خواستند کسی را بکشند با صندلی الکتریکی، کشیش می آمد دعایی می خواند. از او می خواستند که آخرین وصیت هایش را بکند به او احترام می گذاشتند. چشم هایش را می بستند . کسی هم که نقش جلاد را بازی می کرد مثلا در سریال قاضی شارع سرو رو بسته بود. آدم کشی که سوسک کشی نیست. داری یکی از بندگان خدا را می کشی.اعدام کردن هم ادا و اصولی دارد. اینجا اعدامی ها بدون چشم بندند. جلاد هم بدون روبند است. مصاحبه جلاد عربستان را بخوانید که با شمشیرگردن می زند. او که آرزو دارد فرزندش هم راهش راادامه دهد سرورو می بندد. برای رضای خدا حکم قاضی را بجا می آورد. آجانی که چهارپایه را لگد می زنددر میدان آرژانتین چرا روبند ندارد. می خواهد چه را ثابت کند. چرا اعدامی چشم بند ندارد. چرا روحانیی این بندگان خدا را همراهی نمی کند. چرا کودکان را به این مراسم راه می دهند. بابا آدم کشی هم اصولی دارد.

تو بچه ات را به مراسمی برده ای که در عکس هایی که من دیدم به نظر می رسد که این اصول هم درآن رعایت نشده . حداقل اگر می خواهی اعدام به بچه ات نشان دهی اول بپرس ببین که براساس اصول است یا همینطوری هردم بیل است.

من این نامه را ازغرب برایت می نویسم. زمانی که درایران بودم .معلمان مدرسه امان می گفتند که این غرب خیلی کثیف است و مرکز فساد است. من با دختر کوچولویم و همسرم به اینجا آمده ام. در این غرب کثیف دروغگویی به شدت چیز بدی است. اینجا درمدارس یا دانشگاه کسی تقلب نمی کند. اگر هم بکند عذاب وجدان دارد. ما قبل ازامتحان به شرفمان قسم می خوریم که تقلب نکنیم . این را امضاء می کنیم. در این غرب وحشی برای فیلم های سینمایی درجه بندی درست کرده اند. ازدرجه بی خطر تا با راهنمایی والدین برای بالای 13 سالگان تا رتبه آر. ما درخانه امان تلویزیون کابلی نداریم. نه اینکه ازتلویزیون بدمان بیاید ولی تلویزیونی که ممکن است صحنه خشن یا غیراخلاقی نشان دهد را به خاطر دخترمان نگرفته ایم . ما ماهواره هم نداریم . چون دخترمان هنوز درسنی نیست که درمعرض امواج ماهواره قراربگیرد. ما فیلم زیاد می بینیم ولی از ساعت 11 شب تا 1 بامداد زمانی که دخترمان خواب است . کم کم با دخترمان در باره فلسفه مرگ صحبت می کنیم. اولین باری که با مرگ آشنا شد زمانی بود که درفیلم سیمبا ( شیر شاه ) پدر سیمبا ناجوانمردانه توسط عموی سیمبا کشته شد. دختر من ساعت ها گریست . آن موقع درایران بودیم. نامه ای برای شرکت دیزنی نوشتم و به او اعتراض کردم.
ما اینترنت خانه امان را فیلتر کرده ایم. نه این که ازتصویر خوبرویان گریزانیم . دختر ما درسنی نیست که به طور تصادفی تصویری ببیند که مناسب سنش نیست.

هموطن عزیز ، پدر گرامی

آخر این چه کاری است که با روان این دختر کرده ای. مغز دختر تو اکنون ازتو و همسرت و کل خانواده ات فعال تر است . این چه کاری است که با روح لطیف دخترت کرده ای. تو زندگی دخترت را تباه کرده ای، اگر ازهمین امروز کاری نکنی برای جبران این اشتباه . با یک روان شناس کودک تماس بگیر. اگر هزینه زیادی داشت به ماها بگو ممکن است بتوانیم کمکی کنیم. این کاری که کرده ای اعدام شادابی دخترت بوده است
عکس مراسم اعدام قاتلان قاضی مقدس در تهران

رهایی از زندگی گیاهی به دست جراح ایرانی





عمل جراحی برای کار گذاشتن الکترود در مغز بیمار را علی رضائی انجام داد
یک پزشک ایرانی در آمریکا گروهی را سرپرستی کرده که توانسته است مغز مردی 39 ساله را که سالها تقریباً به طور کامل از کار افتاده بود، دوباره به کار بیاندازد.
علی رضائی، جراح مغز و اعصاب در شهر کلیولند ایالت اوهایو آمریکا، همراه با گروه تحت سرپرستی اش طی عمل جراحی ده ساعته ای، الکترودهایی به قطر یک میلی متر در دو قسمت قرینه بخشی از مغز که تالاموس نامیده می شود کار گذاشتند.
این الکترودها به دستگاه تنظیم ضربان (Pace maker) وصل شدند که زیر پوست سینه بیمار کار گذاشته شد، دستگاه تنظیم ضربان تکانه هایی (Pulse) از طریق الکترودها به مغز می فرستاد.
این تکانه ها بتدریج مدار مغز را به کار انداختند تا آنجایی که بیمار پس از چند روز چشمانش را باز کرد و توانست متوجه افرادی که در اطرافش حرکت می کردند شود.

وی سپس رفته رفته توانایی حرکت دادن اعضای بدنش و به زبان آوردن برخی کلمات را پیدا کرد و اکنون با گذشت 480 روز از عمل جراحی، مادرش می گوید: "پسرم حالا دیگر می تواند حرف بزند، فیلم تماشا کند، با فنجان قهوه و چای بخورد، بخندد، گریه کند، درد را حس کند ... و بگوید: دوستت دارم مامان".
این مرد هشت سال پیش، شبی در راه خانه، هدف حمله افرادی شد که قصد سرقت از او را داشتند و بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
طی این حمله، جمجمه اش در هم شکسته شد و مغز او دچار آسیب شدید گردید تا آنجا که به مدت شش سال با حالتی که به زندگی گیاهی مشهور است روی تخت بیمارستان به سر برد، به شکلی که حتی از گشودن چشمان و باز کردن دهان ناتوان بود و تنها راه تغذیه او از طریق سرم برد.
تا اینکه مرکز بازآفرینی مغز و اعصاب کلیولند به خانواده اش پیشنهاد داد که وی را تحت عمل جراحی آزمایشی قرار دهد و این عمل جراحی را گروهی به سرپرستی دکتر رضائی انجام داد.

۱۳۸۶ مرداد ۱۱, پنجشنبه

تارنمای گروهی



همانطور که می دانید دور روزگاران پیشنهادی داد دررابطه با راه اندازی یک تارنمای گروهی برای ثبت موارد نقض اصل پنجاهم قانون اساسی، بسیاری از دوستان ازجمله جناب درویش، خانم جمشیدی، آقای عباس محمدی، خانم زواران، خانم آیینه چیان، آقا مهدی از گرین بلاگ، آقای علی رضا آیینه چیان و آقای جواد رمضانی از این فکر حمایت کرده اند. همچنین در نظرسنجی جمع و جوری که انجام شد 46 نفر پاسخ دادند. 35 نفر کاملا موافقند، 8 نفر موافق و سه نفر هم درمرز موافقت و مخالفت قرارمی گیرند. ضمن سپاس از همه عزیزانی که از این فکر استقبال کرده اند به آگاهی می رسانم که از نظر اجرایی دور روزگاران درموقعیتی نیست که توان عملیاتی کردن این کارمهم را داشته باشد. بنابراین استدعا دارد در صورتی که عزیزانی امکان مدیریت این پروژه را دارند آستین بالا بزنند و بدون شک همه علاقمندان کمک خواهند کرد. با سپاس
و اما اصل پنجاهم :
در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های آینده باید در آن حیات اجتماعی روبه رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می گردد. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران ملازمه پیدا کند، ممنوع است.

۱۳۸۶ مرداد ۱۰, چهارشنبه

اپیدمی خشونت




درسال هایی نه چندان دور در بهزیستی شهر ری که بعدها شد منطقه جنوب تهران و دوباره پس از آنکه من از بهزیستی رفتم شد بهزیستی شهرری کار می کردم. من مسوول برنامه های پیشگیری بودم. پیشگیری از آسیب های اجتماعی و معلولیت ها. ما یک گروه بودیم . کارشناسان روانشناس، جامعه شناس، مشاور و پزشکانی که رویای پزشکی جامعه نگر داشتند و از بیماری مردمان خوشنود نمی شدند. حتما شنیده اید که می گویند طبیب بی مروت مردمان را رنجور می خواهد.

یکی از موضوعاتی که دنبال می کردیم، مشکل سوء مصرف مواد مخدر یا اعتیاد بود. مراکز بازپروری معتادان، مراکز درمان معتادان خودمعرف و برنامه جامع پیشگیری ازمصرف مواد ازجمله اقداماتی بود که بهزیستی جنوب تهران و سایر مراکز خدمات بهزیستی دنبال می کردند.چندین مرکز درمان معتادان راه انداختیم دربهزیستی و پزشکان و کارشناسان ارزشمندی دراین مراکز مشغول به کارشدند. به گمانم هنوزهم این مراکز فعالند.برنامه جامع پیشگیری هم جوانان، کارگران و دیگر گروه های اجتماعی را هدف قرار داده بود. این برنامه بین بخشی بود و با استراتژی مشارکت همه ذینفعان درتدوین و عملیاتی کردن برنامه، ولی مشکل پیچیده اعتیاد به دلایل زیادی کنترل نشد و این مشکل همچنان چون داغی برپیشانی کشورحک شده است.

بسیاری از آسیب های اجتماعی در یک کلاف پیچیده به این مشکل وابسته هستند و قربانیان اعتیاد که معمولا خود قربانیان اجتماع هستند، مرتکب برخی آسیب ها و در مواردی کارهای خلاف می شوند.
دراینجا قصد ندارم که وارد مرداب اعتیاد شوم نکته ای که می خواهم بگویم این است که به یاد دارم یکی از استادان می گفت برای مشکل اعتیاد در این مرحله لازم نیست که حتما میزان شیوع وبروز را محاسبه کنیم و بودجه زیادی را برای استخراج این ارقام هزینه کنیم . اگر یک کم بو بکشیم بوی این مشکل را می شنویم.
کافی است به همسایگان یا نزدیکانتان نگاه کنید در هرجا که زندگی می کنید خواهید دید که بدون شک در دور وبرتان کسانی با این مشکل دست به گریبانند.

امروز اخبار حوادث را مرور می کردم و همینطورگزارش هایی که مربوط به طرح امنیت اجتماعی است. به دلایل مختلف بوی خشونت می آید درجامعه.
اگر دور وبرمان را نگاه کنیم قربانیان خشونت را می بینیم. خشونت در خانواده، خشونت در جامعه.
من یک پزشکم و شاهد مرگ بسیاری از کسان بوده ام . بارها تا ساعت ها قلب بیمارانی را به امید زنده ماندن ماساژ داده ام . ولی تحمل دیدن صحنه های اعدام را که این روزها دراینترنت فراوان است ندارم . درعراق، در افغانستان و درایران. اعدام هایی که توسط حکومت ها انجام می شود براساس قانون یا توسط گروه های خشن تروریست مثلا دراخبار همه روزه عراق.


در شگفتم چطورمردم به تماشای اعدام ها می روند و هلهله می کنند. واقعا جان آدمیزاد اینقدر بی ارزش است. اینکه مردم به راحتی صحنه مردن دیگران را تماشا می کنند وبعد می توانند بخوابند و زندگی کنند. خیلی وحشتناک است بوی خشونت می دهد بوی نهادینه شدن خشونت می دهد. به یاد کتاب های درسی و ریاضی کودکان افغان می افتم که در مساله ریاضی درزمان مجاهدان می خواندند اگر 20 سربازروس داشته باشیم 8 نفرشان را بکشیم چند تا سرباز داریم؟ این یعنی اپیدمی خشونت . متاسفانه اگر این مرض درمان نشود مرگ و میر بالایی دارد.مرگ ومیر انسانیت. مرگ ومیر شرافت، مرگ ومیر عشق و مرگ ومیر دوستی.
من نگرانم نگران پراکنده شدن بذرخشونت هستم. ترکیب جهالت و خشونت می شود عراق می شود دارفور می شود افغانستان. پراکنده شدن بذرخشونت فقط به دلیل سیاست حکومت ها نیست. تک تک مردم هم آمران ترویج خشونت هستند.و برای درمان این مرض نقش مردم دررواج دوستی ها و پرهیزازخشونت برجسته تر است


یکی به من بگوید این بچه اینجا چکار می کند.

پراکنده

نظرسنجی ضرورت راه اندازی تارنمای گروهی برای گزارش موارد نقض اصل پنجاهم قانون اساسی هم روز گذشته به پایان رسید. تا میانه راه نظرسنجی 11 نفر از دوستان محبت کرده و به نظرسنجی پاسخ داده بودند. تا اینکه با لطف جناب درویش و فراخوان مجدد در نهایت 46 نفر پاسخ دادند. 35 نفر کاملا موافقند، 8 نفر موافق و سه نفر هم درمرز موافقت و مخالفت قرارمی گیرند. با توجه به اینکه کسی مخالف نیست بنابراین در مجموع زمینه انجام این کار درمیان اهالی بلاگستان فراهم است.

روزگذشته در هر دو سامانه پرشین بلاگ و بلاگفا ثبت نام کردم تا با یکی شروع کنم . پس از ثبت نام اولیه سیستم گفت که به نشانی شما یک ای میل ارسا ل خواهد شد. هنوز که ای میلی دریافت نکرده ام. به هر حال ما که آماده ایم.

گزارش مژگان جمشیدی ازجلسه شورای شهر و دستگاهها برای بررسی تخریب پارک ملی خجیرحاوی نکات هراس انگیزی از عدم توجه به تعهدات کشور دربیانیه ریو و کنفرانس سران در ژوهانسبورگ(WSSD) است. همچنین دراین دعوا جای کمیته ملی توسعه پایدار خالی است . راستی کسی از این کمیته خبری دارد.

گرگ خاکستری برای اهداء خون به صورت جمعی فراخوان داده است. کار خوبی است هم سرمایه اجتماعی را افزایش می دهد و هم اینکه برسلامت خون دهنده اثر مثبت دارد.

وبلاگ دوستداران حیوانات هم چهار ساله شد. به سپهرسلیمی به خاطر مداومت درنوشتن و پایداری تارنما یش تبریک می گوییم.
شاید روزی نه چندان دور در جلوی صفحه کامپیوتر که آن روزیک ورق نازک است که لوله می کنیم و مثل روزنامه در دستمان می گیریم بنشینیم و فکر کنیم در مورد کلماتی که می خواهیم در تارنمایمان منتشر کنیم و کلمات روی صفحه بنشینند بدون فشار دکمه ای . و آن روز تولد 20 سالگی تارنمای دوستداران حیوانات را تبریک بگوییم دخترم معمولا می گه : Use your imagination Dad.

 
UA-1860095-1