۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

کلاس درس ریاضی

این هفته آخرین هفته کلاس های درس قبل از تحویل سال جدید میلادی است.

شاگردان کلاس هفتم در درس جبر در شهر آکتن خیلی بچه های شلوغی هستند. روزهای دوشنبه برای این کلاس عزا می گیرم. اصلا قابل کنترل نیستند. از اول تا آخر کلاس راجع به موسیقی و به قول خودشان سانگ با همدیگر صحبت می کنند. اینکه جاستین بیبر بهتر است یا جوناز برادرز اینکه چقدر از هانا مانتانا بدشان می آید از این قبیل داستان ها.

تاکنون برای مدیریت این کلاس ترفندهای زیادی را آزمایش کرده ام از روش آموزش کامل مغزی که یک روش جدید در آموزش است تا مدل های سنتی بهره گرفته ام . ولی برای کنترل این کلاس مجبور شده ام که بیش از حد انرژی بگذارم. خلاصه اینکه از این کلاس راضی نیستم. تا اینکه شب گذشته با توجه به مصادف شدن این جلسه به عنوان آخرین جلسه قبل از سال نو فکر بکری به سرم زد.

یک لپ تاپ به داخل کلاس بردم.

به اینترنت وصل شدم.

یک کاغذ در کلاس چرخاندم و گفتم چون امروز روز آخر سال است کلاس یک کلاس فان خواهد بود.

از بچه ها خواستم تا آهنگ های درخواستی شان را روی کاغذ بنویسند. 24 آهنگ شد.

در یوتیوب گشتم و آهنگ ها را پیدا کردم. می دانستم هر دانش آموزی حدودا چه آهنگ هایی را درخواست کرده است.

موسیقی را در کلاس روشن کردم . اهنگ اول 3 دقیقه و 40 ثانیه. از شاگردان خواستم مادام که آهنگ پخش می شود مساله 1 تا 3 را انجام دهند. نتیجه فوق العاده بود . تقریبا همه مسایل را به سرعت حل کردند.

سه دانش آموز را همزمان جلوی تخته آوردم. حالا شما مسایل را دوباره حل کنید با یک آهنگ دیگر واز بقیه خواستم به تخته نگاه کنند و اگر جایی غلط بود غلط را بگویند. و نمره اضافه یا اکسترا کردیت بگیرند. خلاصه 2 ساعت و نیم کلاس در زمان کوتاهی گذشت. برای زنگ تفریح هم بیرون نرفتند. 50 -60 مساله جدید حل کردیم. مشق هم ندادم. همه پر انرژ ی به خانه برگشتند و من هم با لیست سانگ ها به خانه برگشتم حالا می دانم بچه های کلاس هفتم آمریکایی چه سانگ هایی را دوست دارند. سرم هم درد نگرفت ستون فقراتم هم تیر نکشید. خیلی خیلی چسبید.




 
UA-1860095-1