۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه

چشم ها را باید شست

خیلی جالب است. هم درغرب عالم و هم درشرق عالم وقتی با متخصصین و سیاستگذاران در خصوص شیوه های مطالعه مشارکتی جامعه محور صحبت می کنید معمولا حرف شما را نمی فهمند. روش های پژوهشی که در آن به جای آنکه مردم نمونه ی پژوهش باشند خود پژوهشگرند . روش هایی که به ما می گوید به جای آنکه مردم را به شهروندان عریضه نویس تقلیل دهیم در مقام شهروندان طرح نویس قرار می دهیم. به جای آنکه مطالعه ای انجام دهیم و از محل برویم. پژوهشی را طراحی می کنیم که مبتنی بر نیاز جامعه است و به یک سلسله اقدامات و مداخلات برای بهبود شاخص های توسعه انسانی منجر می شود. سیاستگذاران علاقه ای به این روش های وقت گیر و پرزحمت نشان نمی دهند نه درغرب نه درشرق.



سیاستگذاران و صاحبان منابع برنامه هایی را می پسندند که سرو صدایی داشته باشد . زود جواب دهد و قبل از آنکه دوران زمامتشان به پایان برسد سطری به فتوحاتشان اضافه کند. اصلا خیلی ها فکر می کنند که مردم توان تحلیل وضع موجود وارایه راهکارهای بهبود وضع را ندارند. از نظر ایشان فقط متخصصان خارج دیده هستند که می توانند خوب فکر کنند و راه حل ارایه دهند. مردم که عقل ندارند. اگر هم دارند بلد نیستند که موضوع را تحلیل کنند. حالا شما هی بیاید و بگویید که رابرت چمبرز و فریر و دیگران سالهاست که دارند این روش ها را ارتقاء می دهند . سال هاست که شیرینی مداخلات مردم در بهبود وضعیت بهداشتی، آموزشی و معیشتی حس می شود ولی کو گوش شنوا. سیاستگذاران مدل های شرکت های عظیم مهندسین مشاور را می پسندند. پروژه هایی با ریخت و پاش فراوان و دوختن کلاه از نمد بودجه های کلان. کار دل و صبر ایوب و تلاش های جمعی و زیاد شدن دست مطلوب صاحبان امکانات دولتی نیست نه در شرق نه درغرب.

 
UA-1860095-1