۱۳۸۶ آذر ۲۹, پنجشنبه

I'm done

سرانجام پس از یک ترم کار سخت روزگذشته تمام درس های دوره ی دکتری به پایان رسید. هرگز در طول سال های تحصیلم حتی در دانشکده پزشکی این چنین درس نخوانده بودم. بسیار ترم پرکاری بود. حجم کلاس هایم هم بیش از حد معمول دانشجویان این دوره بود. درواقع من پنج درس داشتم . به طور معمول دانشجویان این دوره در هر ترم 2 تا 3 درس دارند. به یک دلیل ساده (بخوانید مشکل پرداخت شهریه ) مجبور شدم تمام درس های با قیمانده را دریک ترم بگیرم. درمدرسه ما شهریه دانشجویان تمام وقت ثابت است و تا سقف 18 واحد (یعنی بین 12 تا 18 واحد) می توانی بگیری. اگر بورسیه نداشته باشی معنایش این است که باید ازجیب پرداخت کنی یا با امضای یک شهروند آمریکا یا یک نفر که مقیم این کشور است و یعنی گرین کارت دارد از بانک وام بگیری. به هرحال با توجه به وام بانکی با سود 8.5 درصد اصلا فکر خوبی نیست که کلاس های باقیمانده را در دو ترم بگیری. به هرحال با موفقیت کامل این دوره تکمیل شد. شاید سابقه درس خواندن درایران که به ما ظرفیت لازم را می دهد تا دریک زمان کوتاه مقدار زیادی بخوانیم و زمانی که تحت فشارو استرس هستیم بازده بهتری را ارایه می دهیم یا شاید به دلیل اینکه تشنه آموختن هستیم و می توانیم فاصله نظام آموزشی را دریک سیستم پیشرفته با کشورهای درحال توسعه ببینیم یا دلایل دیگر باعث می شود که درچنین شرایطی کم نیاوریم.
شخصا درهمه لحظات این ترم احساس کسی را داشتم که دربرف تازه باریده و در یک هوای برفی مشغول صعود از یکی از یال های البرز مرکزی است. گاهی بوران می شود گاهی آسمان آبی فیروزه ای است و آفتاب ملایمی تنت راگرم می کند . گاهی شگفت زده می شوی و گاهی عمیقا در فکر فرو می روی. گاهی مسیر را چند بار مرور می کنی. گاه می خواهی از جویبار یخ زده ای بگذری و تمام نفست را درسینه حبس می کنی. گاهی می خروشی گاهی آرام می گیری. گاه شعری را مزمزه می کنی گاه کلامی عاشقانه به سوی دره ای که به تو اجازه عبور داد می فرستی. گاه با ابزار می روی
گاه با چنگ ودندان از سقوط به دره می گریزی. و البته درهمه قدم ها با خود می اندیشی و فعل توانستن را صرف می کنی. حالا بر تن سبزدرختانی که در افق نظاره گر تلاشت بوده اند بوسه ای می فرستی و نقشه صعود بعدی را می ریزی.

 
UA-1860095-1