۱۳۸۶ بهمن ۹, سه‌شنبه

نشست های قهوه خانه ای و حساب پذیری سازمان های غیردولتی



از زمانی که یاد دارم پدرم اهل قهوه خانه رفتن بوده است. زمانی که معلم بود و بعد که بازنشسته شد همواره بخشی از زندگی جمعیش را در قهوه خانه با دوستان موافق گذرانده است.
زمانی که درایران زندگی می کردم هیچگاه فرصتی برای نشستن و یک استکان چای نوشیدن در جایی به اسم قهوه خانه یا کافه را نداشتم.روز ما از ساعت 6 صبح شروع می شد. از پونک به شهرری می رفتم. آنجا دکتر بهزیستی بودم. هر روز راهمان را از بزرگراه آزادگان درمیان کامیون ها و تریلرها پیدا می کردیم تا شاه عبدالعظیم و بعد از ظهر از شهرری و از مسیر بزرگراه و نیروی هوایی و رسالت به پل سیدخندان می رفتم تا در یک انجمن مردمی طرفدار محیط زیست فعالیت کنم. ساعت 10 شب هم با یک سنگک به خانه می رفتم وفتی که دخترم چشم به راهم بود. در تعطیلات آخر هفته هم اغلب در حال فعالیت های محیط زیستی بودیم و اغلب برای برگزاری نشست های آموزشی به شهرهای دور و نزدیک می رفتیم . خلاصه اینکه هرگز فرصت بی خیال نشستن و چای نوشیدن فراهم نشد.

حالا در بستون با جمعی از دوستان موافق به قهوه خانه می رویم. شب قبل درمورد برخی نقاط ضعف سازمان های غیردولتی ایرانی که اغلب برای گسترش زبان فارسی و آیین های فرهنگی ایرانیان درآمریکای شمالی فعالیت می کنند صحبت کردیم. به نظر می رسد که برخی از اصول سازمان های غیردولتی دراین مجموعه ها نا دیده گرفته شده است. به عنوان مثال حساب پذیری کمتر به عنوان یک اصل در این سازمان ها مورد توجه قرار می گیرد. حساب پذیری به مفهوم پاسخگو بودن مجموعه به ذینفعان سازمان است. مثلا سازمان غیردولتی بایستی به دستگاه های دولتی گزارش و تراز مالی سالانه را ارایه دهد که خوب می دهد و از طرف دیگر لازم است تک تک اعضاء بدانند که مثلا درهر برنامه چقدر پول جمع می شود . چه مقدار پول هزینه شده است . اگر ساختمانی خریده شده چه میزان بدهی بالا آمده و چه برنامه ای برای باز پرداخت بدهی وجود دارد. متاسفانه اگر سوالاتی از این دست از برخی دست اندرکاران سازمان های غیردولتی و خیریه پرسیده شود معمولا شنیده خواهد شد که یعنی به ما اعتماد ندارید. بشکنه این دست بی نمک که اینقدر تلاش می کنه و آخر هم مورد سوء ظن است. دوستانی که چنین فکر می کنند متاسفانه از این نکته غافلند که مهمترین سرمایه سازمان غیردولتی اعتماد مردم است. بدست آوردن اعتماد مردمی فرایندی زمان بر و دشوار است. متاسفانه اگر اعتماد فروبریزد بدست آوردن مجدد آن کار سخت تری است.

۱۳۸۶ بهمن ۴, پنجشنبه

ناپایداری سیاسی عامل بسیارمهم کاهش شاخص های بهداشتی



یکی از مهمترین عوامل کاهش شاخص های بهداشتی ناپایداری سیاسی است که دربیشتر مواقع در اثر وقوع مناقشات بین المللی یا جنگ های داخلی بوجود می آید.
درترم جاری در کلاس بهداشت بین المللی به همراه یکی از استادان بنام این رشته برای تدریس این درس همکاری می کنم. امروز یکی از همکاران که پزشک است و فوق تخصص طب پیشگیری دارد و 15 سال قبل در دانشکده پزشکی بغداد بوده یک سخنرانی ارایه داد. دراین سخنرانی گفت که او از صدام متنفر بوده و مثال های زیادی آورد از دوستانی که از دست داده یا دوستانی که در دوران صدام شکنجه شده اند و قص الیهذا . ولی به ما نشان داد که درزمان صدام حدود 1800 مرکز بهداشتی درعراق فعال بوده اند. پوشش بهداشتی در شهرها 97 درصد و در روستاها 73 درصد بوده است به ما گفت که 500 میلیون دلار سالانه در عراق زمان صدام خرج بهداشت می شده و میزان مرگ و میر کودکان چه بوده است و غیره ولی بعداز حمله صدام به کویت وضع شروع به خراب شدن می کند. با تحریم های سازمان ملل و برنامه ی فاسد نفت در برابر غذا ودر نهایت جنگ نخست و دوم خلیج فارس و جنگ آزاد سازی عراق امروز به جایی رسیده که هیچ زیر ساخت بهداشتی وجود ندارد. مردم داروهای مورد نیازشان را از کنار خیابان خریداری می کنند. تصاویر کودکان ناقص الخلقه ای را نشان داد که در اثر اثرات شیمیایی سلاح های به کار رفته درجنگ ها بدنیا می آیند . او ازعراقیانی گقت که درکشورهای اطراف آواره هستند و مثلا در اردن اجازه ندارند که کودکانشان را در مدرسه دولتی ثبت نام کنند و مجبورند بچه ها را درمدرسه خصوصی بگذراند. او مردمانی را نشان داد که برای ادامه روزگار کلیه اشان را به قیمت 170 دلار می فروشند . او از اثرات دهشتناک بهداشتی جنگ گفت و با تمام احساسش صلح را فریاد زد.

۱۳۸۶ بهمن ۳, چهارشنبه

رویایی دارم

سخنرانی دکتر مارتین لوترکینگ در واشنگتن 28 آگوست سال 1963،

تولد تارنمای خر مش غلام

روزگذشته تارنمای خرمش غلام افتتاح شد. خر مش غلام که به همت آقای احمد حجتی از دبیران با تجربه بروجردی افتتاح شده درواقع مجموعه ای از اشعار سروده آقای حجتی با گویش بروجردی است. این اشعار بیشتر حامل مضامین اجتماعی است و گاه با زبان طنز، انتقادهایی به برخی از رفتارهای مردمان دارد. برای گوش دادن به گویش بروجردی لازم نیست که یک زبان جدید را بدانید هرکدام ازاقوام ایرانی که زبانشان برگرفته ازفارسی دری است به راحتی می توانند به این اشعار گوش دهند .برای دیدار ازخرمش غلام اینجا را کلیک کنید.

۱۳۸۶ بهمن ۱, دوشنبه

نانو مولود پارسیان هند




خودرو نانو که توسط شرکت تاتا در هند ساخته می شود ارزانترین خودروی جهان بوده و با قیمت 2500 دلار آمریکا در اواخر ماه جاری میلادی به بازار هند عرضه خواهد شد. این خودرو با مصرف یک گالن ( کمتر از چهار لیتر) در هر 60 کیلومتر یکی از کم مصرف ترین خودروهای جهان است. بدون شک نانو مصرف جهانی بنزین را به شدت افزایش خواهد داد و همچنین به دلیل عدم بهره گیری از سیستم های ایمنی همچون کیسه هوا (مثل خودروهای تولید کشورمان) احتمال دارد که باعث افزایش جراحات ناشی از تصادفات رانندگی شود. گفتم احتمال دارد چون درواقع نانو رقیب موتورسیکلت خواهد بود و به احتمال زیاد نانو از موتور سیکلت امن تر است. به هرحال اعلام هرگونه نظر در رابطه با ایمنی خودرو به مطالعه و اطلاعات بیشتری نیاز دارد.

طرفه آن است که نانو توسط شرکت تاتا ساخته می شود . و گروه صنعتی تاتا توسط یک خانواده ایرانی تبار از پارسیان هند بنیان گذاشته شده است. درآمد گروه صنعتی تاتا در سال گذشته 28.8 میلیارد دلار و چیزی حدود 3.2 درصد تولید ناخالص ملی هندوستان بود. جالب است بدانید که این شرکت که متعلق به پارسیان هند است نقش عمده ای در صنعتی سازی هند داشته است. اگر چه پارسیان هند حدود یک هزار سال قبل از فلات ایران مهاجرت کرده اند ولی همواره به سرزمین ایران عشق می ورزند و از مهمترین و با اعتبارترین اقوام هندی هستند. دوستان هندیمان همواره از این اقلیت که باعث شکوفایی صنعت هند شده به نیکی یاد می کنند.

سوگندنامه پزشکی

معمولا دانشجویان پزشکی سوگند نامه ذیل را که برگرفته از سوگند نامه بقراط است طی مراسم فارغ التحصیلی قرائت می کنند.

اکنون که با عنایت و الطاف بیکران الهی و با بهره مندی از نعمت های بیشمار او دورۀ دکتری را به پایان رسانیده و در شرف پذیرفتن مسؤولیت خطیر پزشکی قرار گرفته ام از ذات مقدسش استمداد می جویم تا در انجام این وظیفۀ حساس لحظه ای کوتاهی ننمایم. در معالجه و راهنمایی بیماران آن طور که شایستۀ نظام مقدس اسلامی و مقام منیع انسانیت است سعی و تلاش کنم. قداست و معنویت طبابت را در تقویت روحیه و حفظ سلامتی بندگان حضرت احدیت مد نظر داشته باشم و از آلودن آن به اعراض ناچیز و ناپایدار مادی، هواهای نفسانی، و وسوسه های شیطانی اجتناب نمایم. من در برابر قرآن کریم * به خداوند قادر متعال، خدایی که بر همۀ امور آگاه است و تمامی موجودات در قبضۀ قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که به احکام مقدس اسلام و حدود الهی با دیدۀ احترام بنگرم. از خیانت و تضییع حقوق بیماران به طور جدی پرهیز کنم، نسبت به حفظ اسرار آنان جز در مواقع ایجاب ضرورت شرعی پایبندی کامل داشته باشم و خدا در همه حال حاضر و ناظر شئون خود بدانم.

۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

تصادفات جاده ای مانعی برای توسعه پایدار



مرگ ومیر ناشی از تصادفات جاده ای چیزی در حدود مالاریا و سل در سطح جهان است. اگر چه مالاریا و سل و همچنین بیماری ایدز مورد توجه رسانه ها و سیاستگزاران قرار گرفته است به نظر می رسد که اهمیت مشکل تصادفات چندان در مرکز توجه برنامه ریزان بهداشتی قرار ندارد. این مشکل در کشورمان از ابعاد گسترده تری برخوردار است و یکی از بالاترین میزان های مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده ای مربوط به ایران است. ایمنی پایین خودروها، ایمن نبودن گذرگاهها، جمعیت زیاد، استفاده بی محابا از موتورسیکلت و کم توجهی به اصول ایمنی توسط رانندگان در کنار گرفتاری های اقتصادی و تنش های زندگی شهری و فقدان اراده لازم برای افزایش امنیت عابران و سواران موجب آمار وحشتناک مرگ و میر تصادفات درکشور است. متاسفانه چنان که دکتر شهرازبه درستی در دانشگاه هاروارد عقیده دارند جراحات ناشی از تصادفات جاده ای و مرگ ومیر متعاقب آن غیر ضروری و قابل پیشگیری است. در گفتگو ها هم مردم می گویند فلانی مفت مفت مرد. یعنی اینکه مثلا قرار نبود که به دنبال یک بیماری صعب العلاج از دنیا برود. اگر خودرو ایمن تر بود، یا اگر گذرگاه امنی برای عابر پیاده وجود داشت یا اگر جاده برف روبی شده بود نفر از بین نمی رفت . خیال می کنم سیاستگزاران بهداشتی با مشارکت وزارت خانه راه و ترابری و کشور همچنین نهادهای مدنی همچون مادران قربانیان رانندگی ( به عنوان مثال چنین نهادی می تواند خیلی سریع افکار و احساس عمومی را بسیج کند) و سایر ذینفعان وظیفه دارند که با اقدام مناسب این گرفتاری را کاهش دهند. بدون شک سرمایه هنگفت انسانی و مالی در اثر روند رو به افزایش تصادفات به طور روزانه و پیوسته به هدر می رود و بدون هیچ تردیدی وضع موجود مانعی برای توسعه پایدار سرزمین است.


باشگاه ها ، نهاد هایی برای پاسداری از هویت اجتماع های کوچک


دکترابوالفضل وطن پرست یکی از دوستان بسیار عزیز و دانشمند درپاسخ به بحثی که در مورد همکاری های اجتماعی ایرانیان در غربت ( مهاجر) مطرح شد مطلب ارزشمندی ارسال نموده اند. پس از کسب اجازه، حیفم آمد که در این جا منتشر نکنیم. البته این مطلب بخشی از مطلبی است که نگارنده ( دکتر وطن پرست ) در آینده منتشر خواهند کرد. فکر می کنم بخصوص برای ایرانیان ساکن بستون که صاحب خانه ایران هستند و نهادی اجتماعی تحت عنوان کانون ایرانیان بستون دارند می تواند مفید باشد. درواقع این امکانات فرصت منحصر به فردی برای ایرانیان ساکن بستون است که کار جمعی ، تحمل آرای دیگران ، مدارا، توجه به فرهنگ سرزمین ایران و همکاری های علمی برای شکوفایی بیشتر سرزمین را ترویج کنند
.
باشگاه ها ، نهاد هایی برای پاسداری از هویت اجتماع های کوچک

این حرف های تکراری گریز ایرانی جماعت از کار گروهی و همکاری ، که من هرچه در منابع می کاوم هیچ مستندی برای آن نمی یابم ، به کار ما نخواهد آمد[1] . ما مردمی هستیم مثل همه مردمان روی زمین، نه شاخ های دیو سفید روی سر ماست نه از ملل دیگر باهوش تریم[2]و نه پدر سوخته تر! ادم هایی هستیم که در اقلیمی به نام فلات ایران روزگار می گذرانیم و در تمام تاریخ طولانی خود کار هایی کرده ایم که تفاوت چندانی با کار سایر مردمان ندارند. این که کمی زودتر از جاهای دیگر شروع کرده ایم به ساختن ارتش و حکومت داری، بیشتر از آن که ربطی به امروز ما و یا هوشمندی خاص ما و یا با حال بودن ذاتی ما داشته باشد، به شرایط اقلیمی زمین در آن دوره و ناچاری آدم های آن زمان برای کوچیدن و زنده ماندن و چرخه های طبیعی طبیعت و شاید شرایط مناسب تر اقلیم خاورمیانه برای انسان های آن دوره با امکانات محدود ترشان ، مربوط بوده است . مثل همه مرمان جهان گاه درست عمل کرده ایم و گاه به خطا رفته ایم – تازه اگر بتوانیم بگوییم چه کاری خطا بوده و چه کاری درست !- [3]
این مقدمه حدیثی طولانی است که به گمانم در حد همین جملات کوتاه برای اشاره ام به موضوع گفت و گوی شما کفایت می کند.
دو شق کفت و گوی مورد نظر یکی کار گروهی است و دومی رفتار های مهاجران . از تلفیق این دو شق، مسئله ای به نام کار گروهی یا همکاری بین مهاجران استخراج شده است . ظاهرا گروهی برآنند که چون ایرانی ها اساسا اهل کار گروهی نیستند ، زمانی که در موقعیت مهاجرت قرار می گیرند، این مشکل شان تشدید می شود، .برای این گفته هم بدون ارائه هیچ نمونه ای فلسفه بافی می کنند.
تنها موضوع مورد توافق من شکلی از محافظه کاری است که از کهنسالی ما و انباشت تجربه های تلخ و شیرین در خاطرات ازلی مان منشاء گرفته است وگرنه تاریخ چیز دیگری می گوید و همانطور که گفتم هیچ دلیلی برای تفاوت بسیار زیاد ما با سایر ملل وجود ندارد.
شواهد تاریخی نشان می دهند که فلات ایران از نخستین مکان هایی بوده است که در حول و حوش عصر یخبندان تعدادی از نوع بشر تصمیم گرفته اند مثل بچه های آدم دور یکدیگر جمع بشوند و واحد های اجتماعی ، که بعد ها نام ده و شهر به خود گرفته اند را ایجاد کنند. در همین صد سال اخیر هم مردمان این سرزمین پیشگام تشکیل احزاب به شکل اولیه آن و گرو ه هایی با شکل وشمایل مدرن بوده اند[4] و بزرگترین حرکات اجتماعی در قالب نهضت مشروطه خواهی و ملی کردن نفت در این سرزمین رخ داده است . اگر بپذیریم که این حرکات نیاز به حد اقل های کار گروهی دارند هیچ دلیلی ندارد که ملل دیگر را مستعد کار گروهی بدانیم اما ایرانیان را نه . اما من مایلم متناسب با طرح موضوع اصلی به یک اتفاق تاریخی ویژه اشاره کنم و آنچه به عنوان راهکار به نظرم می رسد بیان کنم .
----------------------------------------

پارسیان مقیم هند از معروف ترین گروه های مهاجر در طول تاریخ هستند . گروهی که تا امروز به حیات خود ادامه داده اند و با حفظ بخش عمده ای از آیین ها ی کهن خود در نقطه ای دیگر از جهان سکنی گزیده اند. بنا به مستندات، حرکت این گروه از سال 29 هجری آغاز و سرانجام در سال 99 هجری با گرد آمدن گروهی در گجرات هند، میهن تازه ای برای آنان فراهم شد.[5] این نمونه را از این جهت انتخاب کردم تا برچند موضوع تاکید کنم :
اول اینکه در میان نمونه های موفق مهـــاجرت و تشکیل کلونی های تازه، ایرانیــــــان دارای سابقه ای روشن - همانند بسیاری مردمان - هستند.
دوم اینکه به نظر من عوامل تعیین کننده دیگری وجود دارند که شکل گیری و قوام یک گروه جدید را ممکن می سازد و اشاره به خصوصیات مبهم قومی یاری دهنده نیست.
بر اساس منابع، زرتشتیان ایرانی پس از اقامتی 15 ساله در هرمز ، تصمیم به مهاجرت به هندوستان گرفتند. آن ها نخست خود را به جزیره دیو، نزدیک ساحل کائیاوار ، رسانده بودند . آن ها 19 سال دیگر در این جزیره گذراندند تا سرانجام در سال 716 میلادی ، جو حاکم ، آن ها را ناگزیر از رفتن به سنجان در گجرات کرد . به این ترتیب سنجان میهن دوم زرتشتیان مهاجر شد.... چهل سال بعد در سال 157 هجری با پیوستن گروه دیگری از زرتشتیان ایران به هم میهنان پیش آهنگ خود ، که لابد آوازه ای از وضعیت و موقعیت آن ها شنیده بودند ، زمینه برای ایجاد یک تشکل قومی و دینی فراهم امد . این جامعه نو ، با تلاش و کوششی که از خود نشان داد ، 500 سال از زندگی و تحرکی شکوفا برخوردار بود[6]
به گمان من این نمونه برای کسانی که به دنبال یافتن مسیری مطمئن برای یک زندگی شکوفا در جایی غیر از سرزمین مادری خود هستند موردی قابل بررسی است . به عقیده نویسنده کتاب سده های گمشده عامل اصلی موفقیت ایرانیان در جایگزینی مناسب در هند اولا به انتخاب درست این منطقه با توجه به پیوند های قومی وفرهنگی و به ویژه اقتصادی مرتبط بوده است. این دلیل به نظر من دلیلی کاملا درست است.
نگاهی به وضعیت ایرانیان مهاجر حکایت از این نکته دارد که سکنی گزینی در مناطق جغرافیایی که واجد این خصوصیات بوده اند به شکل گیری تجمع ها و گروه های سازمان یافته تری منجر شده است [7] در باره گروه های قومی متشکل و موفق در جامعه آمریکایی احتمالا این عوامل دخالت فراوانی داشته اند. اطلاعات من در این باره در حد فیلم ها و اخبار است ، اما به نظر می رسد جوامع مکزیکی در جنوب آمریکا دارای نوعی پیوند های قومی و فرهنگی هستند و این به موفقیت آن ها در تشکیل اجتماعات قومی کمک کرده است ، اتفاقی که در باره ایتالیایی ها در اوایل قرن بیستم در شمال شرق امریکا و در باره کوبایی ها ، پس از انقلاب کمونیستی کاسترو در جنوب شرق رخ داده است . در این جا این پرسش مطرح است که آیا اصولا ایرانیان را قرابتی با فرهنگ آمریکایی هست ؟ شکل گیری برخی تجمعات ایرانی موفق در جنوب غربی آمریکا حکایت از آن دارد که قسمی از اشتراکات فرهنگی میان ایرانیان و ساکنین متاخر تر این مناطق وجود دارد و احتمالا به دلیل مهاجرت تعداد بیشتری از افرادی که با پشتوانه اقتصادی مناسب به منطقه گام نهاده اند و الویت دار بودن مسئله اقتصاد در این مناطق ، امکان ایجاد اشتراکات فرهنگی منتج از اشتراکات اقتصادی را در آنجا بالا برده است.
پیگیری ادامه داستان پارسیان هند ما را به نکته ای خواهد رساند که بیشترین مقصود من از این نوشتار است.
در سال 1315 میلادی که سپاه اسلام به هندوستان راه یافت ، به پارس ها نیز حمله شد . با ویران شدن سنجان ، زرتشتیان ناگزیر به کوه های بهارهوت پناهنده شدند . با این همه ، آن ها در فرصت های مناسب به آتشکده های خود سرزده و آئین های دینی خود را در حد ممکن انجام می دادند. به طوری که در نوشته های خود پارس ها و گزارش ها ی سیاحان اروپایی برمی آید ، با کاهش نیروی مسلمانان ، دوباره وضعیت پارس ها شکوفایی نخست خود را بازیافت.[8] نکته مورد نظر من در اینجا نقش مکانی به نام آتشکده و کاری به نام آئین مذهبی است. من فکر می کنم هسته اصلی پایداری ایرانیان در سرزمینی بیگانه وجود مکانی مشخص بوده است که امکان باشیدن [9] پایدار و بین نسلی را برایشان ها فراهم ساخته است و نیز آئین هایی که همچون رشته هایی ، هویت های از هم گسیخته افراد را به یکدیگر متصل می کرده است.
در حال حاضر، ایرانیان مهاجر از کدام مکان ها برای باشیدنشان سود می برند و چه آئین های مشترکی دارند ؟ افراد به ویژه زمانی که از خاستگاه ها و مامن خویش دور می افتند بی اندازه محتاط و محافظه کار و بد بین می شوند و این در باره انسا ن ایرانی با آن پیشینه تاریخی اش چرا نباید رخ ندهد و بدتر هم رخ ندهد؟ و چنانچه این انسان ترسیده و دور افتاده ماوایی آشنا بیابد که کاری آشنا در آن انجام می دهند خیالش راحت می شود و آسوده تر به گرد هم (..؟ ...) جمع می شود. این مکان و این آئین ها به نظر می رسد که وجود ندارتد.
اطلاعاتم زیاد نیست اما به گمانم اتفاقی که رخ داده این است که بخش عمده ای از ایرانیان به مکان های باشیدن سنتی از قبیل مساجد بی اعتنا شده اند- و این شاید به رویکرد های سیاسی بخش زیادی از این افراد مربوط باشد .- احتمالا بخشی از ایرانیان مهاجر از دست تعصبات مذهبی موجود گریخته اند و حکومتی شدن دین آن ها را از هر چه نماد دینی است رمانده است. آئین های مذهبی، به جز نماز گزاردن، نیز آن چنان با خرافه ها در هم آمیخته اند که هر صاحب اندیشه ای را از خود می رماند. مکان هایی که در فرهنگ میزبان وجود دارند احتمالا کارکرد های مورد نظر را ندارند و شاید به اعتقاد برخی شعله گم شدن هویت اولیه را تندتر کنند( این ها همه حدس هایی است به ذهنم می رسد) . ... چه باید کرد ؟
پاسخ ساده به نظر می رسد ، یا باید به آیین های کهن دل بست یا کمر به بر پا کردن مکان هایی دلخواه بست . مکان هایی که در عین اتصال به ریشه های فرهنگ مبدا ، نسبتی با تمایلات و امکانات افراد و فضای تازه داشته باشد.
به نظر من کسانی که تمایلات دینی – یا معنوی – خود را حفظ کرده اند، همچنان باید از ظرفیت های مکان های دینی و آئین های خالص آن برای گرد هم آمدن و یکپارچگی هویتی خود استفاده کنند و دیگران نیز حتما باید به فکر گونه تازه ای از مکان ها باشند. مهاجرین در سرزمین های تازه اگر در اندیشه جمع شدن و همکاری و گم نکردن سررشته های فرهنگی و هویتی خود هستند پیش از هر چیز باید به فکر باشگاه ها باشند. این باشگاه ها در دوران مدرن از درون آئین های دنیای مدرن بیرون می ایند و همان چیز هایی هستند که از ان به عنوان نهاد های مدنی یاد می کنیم . نکته مهم در این بین این است که این باشگاه ها برای آن که باشیدن را ساماندهی کنند نیاز مند وجود آئین هایی مورد قبول مردمانی هستند که در آن ها رفت و آمد می کنند بدیهی است این آئین ها نیز از درون مدرنیته ای که به کار برپایی باشگاه ها شده است، خواهد جوشید . کمی ساده اش کنم آئین هایی همچون انجام یک ورزش ساده یا تماشای همگانی یک فیلم و گفت و گو در باره آن به شرطی که در فضایی تعریف شده ( یک باشگاه ورزشی یا یک موسسه فرهنگی ) و با اهداف و برنامه ای تعریف شده باشند ، توان آن را دارند که گروه های فرهنگی با هویت فرهنگی مشترک را به گرد هم حفظ کنند. در مثال زرتشتیان کوچنده به هند آنچه جالب توجه است این است که، وجود آتشکده ها – در کنار سایر عوامل فرهنگی موجود- نه تنها در ابتدای شکل گیری این جمعیت توانسته به ساماندهی آنها کمک کند، بلکه در هنگام بروز از هم گسیختگی مجدد، به یاری آن ها آمده و به شکل گیری و انسجام دوباره این مهاجران کمک کرد.
---------------------------------
پانوشت:

[1] . احتیاط و محافظه کاری خصلت کهنسالی است. خوب یا بد آن داستانی دیگر است ، اما ما ملتی کهنسالیم . به همان اندازه که به
تاریخ خویش می بالیم – اگر بالیدنی باشد! – در دام های سنت هایی سخت آزار دهنده گرفتاریم ، سنت هایی از هر رنگ و بو و بسیار فربه. و خوی کهنسالی ما با رویکردی نوستالژیک و بیشتر خیال بافانه با تمام این رسم ها و سنت ها در حال زیستن است و توان دل کندن و رها شدن را ندارد. این تنها چیزی است که من در باره ویژگی انسان ایرانی در مقایسه با برخی مردمان دیگر می توانم بپذیرم ، وگرنه به سختی بتوان برای آدم های روی زمین تفاوت های فاحشی قائل شد.

[2] . مدعای دکتر واتسون در باره تفاوت نژاد ها به دلیل اختلاف های ژنتیکی حرف های قابل تاملی است اما به گمان من ، به عنوان یک پزشک ، همانگونه که در باره بیماری ها و بارشان بر سلامت عمومی ،معلول های تک علتی نقش اندکی در برایند کلی بیماری ها بازی می کنند و اصلی ترین مشکلات سلامت به معلول های چند علتی مربوط می شود ، در باره رفتار های یک قوم صدها عامل تاثیر گذار می توان برشمرد که احتمالا تعداد اندکی از آن ها علل ذاتی و درونی و ثابت هستند و بی شمار دلیل بیرونی ، متغیر وغیر سرشتی میتوان برای آن نام برد
[3] . متاسفانه همانند پوپر من هم به شانس خیلی اعتقاد دارم . به همین علت باید اذعان کنم از بد شانسی ، ایرانیان بدترین اشتباهاتشان را در بدترین زمان ها انجام داده اند!

[4] . مقایسه نابخردانه ای به نظر می رسد اما بد نیست به یاد بیاوریم که حزب قدرتمند جمهوری خواه در ایالات متحده امریکا در سال 1854 تشکیل شده است و در ایران نیز حزب گونه های اجتماعیون و ... در عصر مشروطیت شکل گرفته اند. حتی به گمان من بسیاری از فرقه ها در اعصار مختلف ایران اکثر خصوصیات یک حزب را داشته اند غیر این که بر اساس اندیشه مشارکت واقعی مردم بنا نشده بوده اند . این که اندیشه کهنسال ما هنوز در حال ور رفتن (var raftan!) نظری و عملی با مفهوم حزب است و حزب ستیزی از اجزای مهم برخی ایدئولوژی های غالب در این سرزمین است و در مقابل حداقل سه دهه است که حزب جمهوری خواه - به جز عصر کلینتون اول- عنان سیاست امریکا را در اختیار دارد ، از چیز هایی است که نیازمند واکاوی شرایطی است که ما در حال زیستن در آنیم
[5] سده های گمشده جلد اول / دکتر پرویز رجبی / ص 115
[6] همان منبع صفحه 120
[7] متاسفانه این نکته را بر اساس برداشت های قدیمی ام نوشته ام اما اگر قرار به نگارش متنی جامع و کامل باشد آوردن مستندات قابل اعتماد برای این ادعا زیاد سخت نمی باشد
[8] سده های گمشده جلد اول ص 120
[9] مصدر باشیدن از زیباترین فعل های زبان فارسی است که در حالت خالص خود کمتر مورد استفاده قرار می گیرد اما در قالب واژه هایی همچون باشگاه به معنی مکان باشیدن به حیات خود ادامه می دهد. فرهنگ معین آن را بودن و توقف کردن معنا کرده است و باشنده را ساکن ، مقیم و آرام گیرنده آورده است( فرهنگ فارسی معین )

۱۳۸۶ دی ۲۷, پنجشنبه

ایرانیان درغربت، سرمایه عظیم سرزمین



مدتی است که با چند تن از ایرانیان ساکن بستون نشست های قهوه خانه ای ترتیب داده ایم. داستان از این قرار است که درچهارشنبه شب ها دریک نانوایی که چای و قهوه هم می فروشد واینترنت مجانی دارد جمع می شویم. چهارشنبه ها را انتخاب کرده ایم چرا که در آخر هفته ها معمولا مردم به امورات خانه و خانواده و دوستان می رسند و کسی وقت قهوه خانه رفتن ندارد.

هر بار سؤالی طرح می شود و دوستان با توجه به تجاربشان از زوایای مختلف به سؤال مطرح شده پاسخ می دهند. دیشب در باره اینکه آیا ایرانیان درغربت از هم گریزانند؟ بحث کردیم . همچنین در مورد این فرض که گفته می شود ایرانیان بلد نیستند با هم کار کنند. و همچنین اینکه مهمترین نیاز ایرانیان درغربت چیست؟ همچنین بحث شد که چرا جامعه یهودی تبار یا کوبایی های مقیم آمریکا چنین متحد و یکپارچه اند ولی ایرانیان نیستند. ایرانیانی که هم منابع مالی سرشار و منابع انسانی در خور توجهی دارند.

مزید امتنان است اگر شما خواننده گرامی که تجاربی از این دست دارید در بحث ذیل شرکت کنید.

آیا ایرانیان ازهم گریزانند؟
اگر گریزانند چرا؟
آیا ایرانیان بلد نیستند با هم کارجمعی کنند؟
اگر بلدند چه مثال هایی دارید از کار جمعی موفق ایرانیان ؟
اگر بلد نیستند چگونه می توانند یاد بگیرند؟
آیا ایرانیان می توانند همچون جوامع یهودی تبار یا کوبایی تبار پشت هم را داشته باشند و با هم کار کنند؟
مهمترین نیازهای ایرانیان درغربت چیست؟
چگونه می توان از منابع انسانی یا مالی ایرانیان درغربت برای کمک به توسعه کشور استفاده کرد؟

۱۳۸۶ دی ۲۴, دوشنبه

دراین سرما حیوانات و پرندگان را دریابیم







درپاسخ به فراخوان دوستان داوطلب سبز درایران برای حمایت ازپرندگان و حیات وحش دراین زمستان سخت، روز گذشته با دخترم به بخشی ازرودخانه چارلز در نیوتن ( از شهرهای بستون بزرگ) رفتیم و با توجه به یخ زدگی رودخانه برای پرندگان گرسنه غذا بردیم. جای بقیه پرندگان گرسنه خالی چه دلی از عزا درآوردند.

۱۳۸۶ دی ۲۳, یکشنبه

استاد شهیدی از مشاهیر ادب درگذشت




آقای دکتر شهیدی که متولد سال 1297 در شهرستان بروجرد است، از چندی پیش به دلیل عفونت ریه در بیمارستان بستری بود.
جعفر شهیدی از سال ها پیش رئیس موسسه دهخدا، که مسئولیت چاپ و به روز کردن لغت نامه دهخدا را برعهده دارد، بود. او از دوره جوانی و در زمان حیات علی اکبر دهخدا در این موسسه مشغول به کار بود و در دوره ریاست محمد معین بر این موسسه، معاونت او را بر عهده داشت. آقای شهیدی همچنین از همکاران آقای معین در تدوین فرهنگ فارسی معین بود.
جعفر شهیدی در جوانی به نجف رفت و در حوزه علمیه این شهر به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و به درجه اجتهاد رسید.او پس از مدتی به ایران برگشت و در رشته الهیات در دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و پس از آن دکترایش را در رشته ادبیات در دانشگاه تهران گرفت. آقای شهیدی بیش از چهل سال در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول بود.

منبع خبر سایت بی بی سی پارسی

۱۳۸۶ دی ۲۲, شنبه

امان از دست غضنفرها



آقا مارادونا را ول کن غضنفرو بچسب. سال هاست یعنی چند سالی است که اتحاد جماهیر شوروی فرو ریخته و موضوع رژیم حقوقی دریای مازندران در دستور کار دیپلمات های ایرانی است. و تلاش می شود با توجه به معاهدات قبلی و سهم 50 50 ایران شوروی از استفاده از دریا و چانه زنی حداقل یک سهم 20 درصدی با گرفتن امتیازاتی از کشورهای حاشیه به نتیجه رسانده شود. حالا دراین گیر ودار ارشدترین دیپلمات ایرانی سهم ایران را 11.3 درصد معرفی می کند. حتما اشتباهی شده و الا بعید است که ....

زبان بریده به کنجی نشسته صمُِ و بکم
به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم.

۱۳۸۶ دی ۲۱, جمعه

هرمز اسدی



تابستان سال 1378 یا 1379 بود، به دنبال مرگ گروهی از فک های خزر بیانیه ای تهیه کرده بودیم و با یکی از گروههای محیط زیستی روسی تماس گرفته بودیم که اگر بشود به طور مشترک برای فک های خزر کاری بکنیم. بیانیه منتشر شد. در فرایند تهیه بیانیه فهمیدیم که دکتر هرمز اسدی در این زمینه فعال است. تلفنی با او تماس گرفتیم. دل پردردی داشت البته از دست ما هم قدری عصبانی بود می گفت شما که تخصصی روی فک خزر ندارید و کار پژوهشی دراین زمینه انجام نداده اید با چه پشتوانه علمی در مورد فک ها نوشته اید. راست می گفت هرمز خان، اگر بخواهی چند گامی از یک بیانیه جلوتر بروی آدم این کاره اش را باید داشته باشی. امروز از نوشته های مژگان جمشیدی شنیدم که هرمز خان هم دار فانی را وداع گفته است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

۱۳۸۶ دی ۱۹, چهارشنبه

قصه ای از ایزابل آلنده

در ویدیویی که درادامه می آید خانم ایزابل آلنده نویسنده سرشناس شیلی تبار درمورد نوشتن، اشتیاق و زنان صحبت می کند. او در مورد زنان توانمندی که در طول زندگیش دیده می گوید و نتیجه می گیرد که آموزش و توانمند سازی زنان در سراسر جهان هنوز یک ضرورت است. او از زنانی می گوید که توسط خانواده هایشان فروخته می شوند یا زنانی که در اردوگاههای مهاجرین مورد سوء استفاده قرار می گیرند . لحن صحبت بسیار تلخ و پر از کنایه است به وضع موجود زنان درجهان توسعه یافته و درحال توسعه.



۱۳۸۶ دی ۱۸, سه‌شنبه

۱۳۸۶ دی ۱۵, شنبه

گیس بریده



امروز فرصتی دست داد تا یکی از تولیدات سال 1385 سینمای ایران را با نام گیس بریده به اتفاق دختر و همسرم تماشا کنیم. دراین اثر، بازی هنرمندانه گل شیفته فراهانی، محمدرضا شریفی نیا و شهره لرستانی جای تقدیر دارد.
گیس بریده داستان توهم و سوء تعبیر و شکی است که متاسفانه بیشتر دامن بانوان را در خانواده ها می گیرد. ارسال نامه ها ی عاشقانه به دبیرستان دخترکی که هیچ ارتباطی با فرستنده نامه ها ندارد باعث می شود که پدر خانواده با زبان مشت و لگد در مورد این موضوع با دخترش گفتگو و کند و درنهایت بی پناهی دختری که شانس می آورد و معلم جوانش که خود قربانی خشونت خانوادگی بوده به او پناه می دهد ودر کمال شگفتی در کوتاهترین زمان سیستم دادگستری به دادش می رسند و پدررا .....

بقیه داستان را تعریف نمی کنم چون اگر ندیده اید بی مزه می شود. به هرحال به عنوان کسی که سال ها در سیستم بهزیستی کار کرده و به طور نسبی با این قبیل قصه ها آشناست، نمی توانم مراتب سپاس خود را ازتهیه این اثر اعلام نکنم. فکر می کنم این جنس کارها می تواند به دیالوگ درون خانواده ها و همچنین میان خانواده و سامانه های حمایتی و دستگاه قضایی کمک کند و درک بهتری از وضعیت دختران خانواده به جامعه مرد سالار بدهد و مهربانی را ترویج کند. از طرف دیگر به ما فضایی می دهد که تلخی خشونت را لمس کنیم و صمیمیت را در میان خانواده رواج دهیم.

داستان خیلی جالب به پایان می رسد و جمشید حیدری کارگردان این اثر نشان می دهد که قصد ندارد این کار را با کلیشه ها ی رایج تمام کند.

 
UA-1860095-1