۱۳۸۶ مرداد ۲۹, دوشنبه

سفره بی نعمت





محمد درویش در29 خرداد ماه 1385 با مطلبی تحت عنوان دریاچه بختگان و یک چشم آبی دیگر!
با ظرافت و دقت سرنوشت بختگان را ترسیم کرد. درویش ازقول «هاينس لوفلر» استاد 79 ساله‌ي دانشگاه وين،که با هزينه‌ي شخصي به مدّت 14 ماه از زيست‌بوم‌هاي طبيعي ايران بازديد كرده و بيش از 24 هزار كيلومتر از عرصه‌هاي طبيعي میهن عزيزمان را درنورديده است می نویسد: « درياچه‌ي بختگان از معدود چالاب‌هاي حلقومي جهان است كه در زمستان آب شيرين در سمت شرق و در تابستان آب شور در سمت غرب آن جاري است؛ ويژگي ناهمتايي كه به گفته‌ي لوفلر، در هيچ درياچه‌ي ديگري در جهان نظيرش يافت نمي‌شود.» امّا متأسفانه «به دليل افزايش جمعيت در اين منطقه، توسعه‌ي زمين‌هاي كشاورزي و مصرف زياد آب، اكنون اين درياچه با خطر جدي روبرو است.»

تنها پس از14 ماه ازثبت این گزارش درتارنمای مهاربیابان زایی درمقابل چشمان بهت زده ی ایرانیان دلمشغول محیط زیست و ساکنان زیست کره که کشورمان را با اخبار ستون های عجیب ولی واقعی می شناسند، سوگنامه مرگ حیات تالاب بختگان با تصاویرتلخ پرپرشدن جوجه های فلامینگوها درخروجی خبرگزاری ها به طوررسمی اعلام شد. این بار پاسخ تکراری مدیرانی که با ترجیع بند کی بود کی بود من نبودم موضوعات را ماست مالی می کنند کارگرنیست. تابلوی 300 هکتاری بختگان بزرگتر ازآن است که با چند سطل ماست آبکی ماله کاری شود.

بختگان رفت و هزاران پرنده مویه کنان تا آخرین لحظه حیات بر سروروی کوفتند و خواستند که او را دوباره زنده ببینند. پرندگان طاقت مرگ بختگان را نداشتند. فریاد پرندگان را می شنیدم، شیون می کردند. ولی بختگان رفته بود تا سیوند پرآب بماند. پرندگان می گفتند بیا تا نترسم من ازشهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است دراین عصر معراج پولاد. ولی بختگان مرده بود. پرندگان مردند. خاکمان سیاه شد. نعمت ازسفره امان رفت. محنت آمد. بختگان مرد. پرندگان مردند


.

 
UA-1860095-1