۱۳۸۶ تیر ۲۷, چهارشنبه

اينجا سرزمين آفتاب است




قايق در ميان امواج بلند خليج گواتر با سرعت در حال حركت است، گاجي با چهره اي آرام، همچون قطعه اي از سامانه پر رمز و راز طبيعت پاهايش را از كناره قايق آويخته است، او به دوردست ها مي نگرد، حركاتش آرام و سرشار از احترام به خالق درياست. او در سايه كپر مي نشيند، بيابان را مي نگرد و خدا را شاكر است كه باران ارزاني داشته، او از اين كه پس از پنج سال، هوتك هاي(۱) خشك را پر آب مي بيند و صداي پاي آب كاجو را مي شنود، شادمان است، سيماي گاجي و حركت او در كناره رودخانه باهوكلات(۲) و نگاه او به جنگل هاي تمر سرشار از احترام به زمين و هستي و خالق زندگي است. در كلاني آدم بي قرار، عصباني و خشمگين نديده ام، كلاني ميعادگاه بندگان صلح جوي خداست، كلاني زنان و مردان مهرباني دارد، كلاني شهر مهربانان است، كلاني در مرز و همسايه پاكستان است، كلاني اولين نقطه(۳) سرزمين است، در كلاني زمين به آسمان نزديك است، در كلاني عطر نان مي آيد.



عبدالمجيد چهار برادر دارد، مي گويد :به دولت بگوييد ما خانه بهداشت نداريم، ما جاده نداريم، ما بند مي خواهيم، اگر بندي در پايين دست كلاني بر روي رودخانه باهوكلات ايجاد شود، سيلاب دشتياري در پشت بند مي ماند و ما مي توانيم كشاورزي كنيم، او مي گويد :بند بايد در پايين كلاني باشد كه اگر شكسته شد آب آن به خليج گواتر سرازير شود و خانه اي ويران نشود. در روي رودخانه باهوكلات محل مناسب بند را به ما نشان مي دهد. عبدالمجيد با رودخانه آشناست، او در هر روز از سال و در هر ساعت مي داند كه آب چه عمقي دارد، او جزر و مد دريا و خلق و خوي رودخانه را مي شناسد، او باد هند را مي شناسد، او آرام است، او مدير بحران هاست، باد مي آيد، طوفان مي شود و قايق در تلاطم دريا، آنجا كه بالا دست اقيانوس هند است، آنجا كه مرز آبي ايران و پاكستان است، بالا و پايين مي شود، عبدالمجيد قايق را از ميان امواج سهمگين دريا عبور مي دهد، او آرام است، او دست و پاي خود را گم نمي كند، او ناخداي خوبي است. با خود مي انديشم اگر من در كلاني متولد مي شدم و سرنوشت خاكي من در كلاني رقم مي خورد من كداميك از اينان بودم، آنان را در شرايط مشابه زندگي از خود بسيار تواناتر مي بينم، آنان صبر و شكيبايي و تحمل بيشتري دارند. صبحگاهان به دريا مي روند، تور مي اندازند، طراوت را از آب مي گيرند، ريگهاي روي زمين را بر مي دارند، وزن بودن را احساس مي كنند، ساعت ها در روي دريا انتظار مي كشند، تور را جمع مي كنند، گاهي دريا به آنها چند قطعه كوچك و گاهي چند قطعه بزرگ هديه مي دهد. با كم و زيادش از كوره در نمي روند. در خور باهوكلات هستيم، جنگل هاي تمر(۴) را نظاره گريم و خوشحاليم از اين كه نام اين گونه از درختان مانگرو، اوسيناست(۵)، در اعماق تاريخ به چهره ابن سينا مي نگرم، بي اختيار چهره هاي برخي از اهالي با دستاري بر سر و لباس هاي محلي، با ريش هاي مجعد بلند و چشماني مهربان در خيالم حركت مي كنند. فكر مي كنم چهره هاي بعضي از اينها زماني كه پيراهني ابلق با شالي سبز بسته اند و دستارشان فيروزه اي است چقدر شبيه ابن سيناست. گاجي مي گويد: ريشه هاي هوايي(۶) تمر براي آنست كه كسي به درختان آزاري نرساند و حركت افراد مهاجم به سمت درخت دشوار شود و ريشه هاي هوايي در پاي نامهربانان با تمر فرو روند، گاجي به تمر احترام مي گذارد. او مي گويد: اگر شاخه هاي تمر شكسته شوند، رشدش كم مي شود و اگر شتر شاخه ها را بخورد و برگ ها را بخورد درختان هرس مي شوند و رشد درخت زياد خواهد شد. او نهال هاي تمر را در دو سوي باهوكلات به ما نشان مي دهد. ما از كلاني و از طريق رودخانه باهوكلات به سمت خليج گواتر حركت مي كنيم. مقصد ما جنگل هاي تمر در خور باهوكلات است، در طول مسير كانال هاي زهاب مزارع ميگو(۷) كه به رودخانه باهوكلات سرازير مي شوند، مشاهده مي شود. عبدالمطلب مي گويد، رويشگاه درختان تمر جايي است كه آب شيرين از طريق يك آبراه به دريا سرازير مي شود و محل رويش بايد پر از آبرفت باشد و اين محل بايد جزر و مدي باشد، او مي گويد دهها گونه پرنده در درختان تمر زندگي مي كنند. او مي گويد: ماهي ها، خرچنگ ها و ميگوها در كنار درختان تمر تخم گذاري مي كنند و اين درختان باعث افزايش جانوران دريايي مي شوند، او مي گويد كه چوب درختان فرسوده تمر به عنوان هيزم مصرف مي شوند و برگ اين درختان خوراك دام و به ويژه شتر است. او مي گويد: درختان تمر آب دريا را تصفيه و شيرين مي كنند، او مي گويد اين درختان آب شيرين كن هستند.
عبدالمطلب مي گويد :مزارع ميگو آب رودخانه كاجو را منحرف كرده اند و اين آب به درختان تمر نمي رسد، او مي گويد :كم شدن آب شيرين باعث آزار درختان مي شود، در سه ماه گذشته ۳ بار باران باريده، بستر خشك رودخانه كاجو زيستگاه گاندو(۸) است، سيراب شده، اكنون كاجو پر از آب است، سراغ گاندوها را مي گيريم، بعضي مي گويند يك جفت گاندو ديده شده اند، برخي مي گويند هنوز گاندويي نديده اند، مردم مي گويند گاندوها در بستر خشك كاجو كانال هايي حفر كرده اند و آنجا آرام گرفته اند، آنها مي گويند: اكنون كه كاجو پر آبست آنها بيرون آمده اند، گاندوها به هوتك ها هم مي روند، گاندو نگهبان آبست، گاندوها آرامند، گاندوها كم حركتند، گاندوها انتظار مي كشند، گاندو معناي بردباري و تحمل را مي داند. مرد بلوچ آرام است، اين اقليم سرزمين تحمل است، اين اقليم سرزمين زنان و مردان آرام است. اينجا آرامش و امنيت برقرار است. شبها همه جا ساكت است و آسمان اينجا پر ستاره است. آسمان بلوچستان به زمين نزديك است و خداوند در همه جا حضور دارد. اينجا سرزمين آفتاب است... و صداي باد و عبور خاك تو را به ياد هبوط آدم در دل كوير زمين مي اندازد. همچنان گاجي پاهايش را از لبه قايق آويخته است به حركت گروهي از دلفين ها مي نگرد، دلفين ها در سطح آب جست وخيز مي كنند. اينجا خليج گواتر است و گواتر در مرز ايران و پاكستان است، گاجي به آسمان مي نگرد و از خداوند مي خواهد كه زنان و مردان سرزمين پرتوان و سالم باشند.
باهوکلات زمستان 1381


پي نوشت ها:1) هوتك: آبگير، استخر بزرگي كه آبگير نزولات آسماني است. ۲) رودخانه باهو كلات: واقع شده در بخش دشتياري از توابع چابهار كه به خليج گواتر سرازير مي شود. ۳) كلاني، روستايي با ۱۴۰۰ نفر جمعيت در ۱۴۰ كيلومتري شرق چابهار واقع شده در بخش دشتياري ۴) تمر، نام محلي حرا، گونه اي از درختان مانگرو است. ۵) Avicennia Marina ۶) مانگرو براي مقابله با شرايط هوازي ريشه هاي سطحي سياري توليد كرده و از دستگاه تنفس كننده و تهويه كننده اي به نام پنوماتوفر استفاده مي كند. ۷) پروژه ۴۰۰۰ هكتاري مزارع پرورش ميگو در منطقه گواتر ۸) گاندو نام محلي كروكديل يا تمساح پوزه كوتاه است. كلاني در منطقه حفاظت شده گاندو واقع است.

 
UA-1860095-1