۱۳۸۶ فروردین ۱۷, جمعه

آشغال خودش خوب می دونه



تابستان 1374 بود. آقای مهندس رجایی مدیرمحیط زیست کرج بودند. به پیشنهاد دکترمعینی با همکاری محیط زیست کرج چند مورد برنامه پاکسازی رودخانه وسد کرج راگذاشته بودیم . دریکی ازدفعات ازجمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست هم دعوت کردیم که دربرنامه شرکت کنند.خانم ملاح و آقای ابوالحسنی به نمایندگی ازجمعیت آمده بودند. برنامه خیلی مستقل برگزارمی شد، یعنی اینکه حامی مالی نداشت. بچه ها هزینه اتوبوس را دنگی می دادند، هرکس هم نان پیچ خودش را می آورد. محیط زیست کرج هم برای برگرداندن زباله هایی که جمع کرده بودیم هماهنگ می کرد با شهرداری کرج یا دهداری آسارا. همچنین در محل پاسگاه محیط زیست سد کرج استراحتی می کردیم با محیط بان های زحمت کش گپ می زدیم و کار انجام می شد.

در میان جمع دوستان همایون معرفت پوردانش آموخته فیزیوتراپی دانشگاه تهران بود. همایون درشت هیکل و خوش روبود از آن بچه های شوخ و دوست داشتنی. سالها قبل به کانادا مهاجرت کردوآلان درکانادا ساکن است. بعد از اینکه پاکسازی انجام شد و در حال بازگشت به تهران بودیم و دراتوبوسی که خانم ملاح برای اولین بار جمع ما رامی دید و رودربایستی داشتیم همایون که دربوفه نشسته بود براساس رویه دفعه های قبل شروع کرد به خواندن:

آشغال خودش خوب می دونه
که ما اونو از رودخونه
درش اوردیم بیرون اوردیم اوردیمش توی خونه
حالا پاشو کاری بکن
برقص و خوشحالی بکن، بشین و پاشو مثال ما شو اگه که کبکت می خونه
اگه نرقصی می شینم عقده دل وا می کنم
نیگا تو چشمات می کنم شکوه رو آغاز می کنم
می گم رضا نون بده و آبت بده ، می گم رضا دربیاره کفشاتو دمپایت بده[1]

منظور ازرضا هم البته رضا قاسمی بود. حالا ما هی به همایون چش غره می رفتیم که بابا جلوی خانم ملاح خوب نیست ولی همایون گوشش به این حرفها بدهکارنبود
.
[1]
نمی دانم تا حالا به قطعه هنرمندان بهشت زهرارفته اید. قبل از رسیدن به قطعه از ماموران بهشت زهرا آدرس قطعه را بگیرید ازشما خواهند پرسید دنبال قبرفردین می گردید، وقتی به قطعه رسیدید خواهید دید که کسی قبل از شما مزارفردین را شسته است. .این یک اصل است و هیچ تفاوتی نمی کند که چه روزی ازهفته باشد

 
UA-1860095-1